2015-08-12، 01:59
مراقبه 21/5/:
روز:
همواره به ياد داشته باش: با ديدن آسمان بدان كه تو آسماني. با ديدن ستارگان بدان كه ستارگان نيز در درون تو هستند. همانگونه كه تو در درون آسماني، آسمان نيز در درون توست. آرام آرام ساختار كلي تو دگرگون خواهد شد و در اين ساختار جديد، كوچكترين مشكلي نمي تواند پديد آيد. مشكلات مضحك مي شوند. انسان ديندار زندگي را اينگونه مي گذراند: دل نبسته، آرام، خونسرد، آسوده، استوار و ريشه دوانده در هستي – هيچ چيز نمي تواند او را متزلزل كند. حتي مرگ، زيرا مرگ نيز نمي تواند چيزي از او بستاند. او همه آنچه را كه ستاندني است دور انداخته و با آن چه هميشه ماندگار است يكي شده.
شب:
انسان بودن موهبتي عظيم است اما انسانهايي بسيار اندك اين را مي دانند. تو مي توانستي در اين جهان پهناور هر چيزي باشي- يك تخته سنگ، يك كلم، يك سيب زميني... هر چيزي! و هيچ دادگاهي براي دادخواهي وجود ندارد. تو هر چه كه هستي، هستي. هيچ كاري نمي توان در مورد آن انجام داد. سيب زميني بيچاره در اين مورد چه كاري مي تواند انجام دهد؟ اما انسانهايي بسيار اندك مي دانند كه آنان هستند و نيرويي نهان و عظيم براي رشد و تكامل دارند. شكوه و زيبايي انسان بودن اين است كه فقط از راه انسان بودن مي توان به خدا دست يافت. فقط انسانهايي كه براستي هشيار و آگاه اند، مي توانند بين خود و خدا پل بزنند. بدون وجود آن پل زندگي بي معنا مي شود و ممكن است فرصتي بزرگ به راحتي از دست برود.
145
زندان
شما موجود كاملا آزاد هستيد؛ عاري از هرگونه محدوديت، تمام محدوديتها، كاذب هستند. به همين دليل است كه فقط در عشق، سالم و كامل مي شويم؛ زيرا عشق تمام محدوديتها و عنوانها را مي زدايد. شما را طبقه بندي نمي كند. شما را همانگونه كه هستيد، مي پذيرد. هيچكس به راستي بيمار نيست. در واقع، جامعه بيمار است و مردم قرباني جامعه بيمار هستند. جامعه نياز به درمان دارد. افراد جامعه فقط به عشق نياز دارند. جامعه بيمار است و نيازمند درمان. افراد جامعه رنج مي برند، ولي نمي توانيد جامعه را دستگير كنيد. جامعه نامريي است. وقتي مي كوشيد جامعه را دستگير كنيد، فردي را به جاي آن مي يابيد و او مسوول مي شود. در حاليكه او هم خود قرباني است و رنج مي برد. آن شخص نيازمند درك و همدلي است نه درمان؛ او نيازمند عشق است. جامعه شناخت و دركي به او نداده است. جامعه به او عشق نداده است. جامعه در عوض، زندان و زنجير به او داده است. او را بايگاني كرده، طبقه بندي و عنوان گذاري كرده است: « اين تو هستي، اين هويت توست. » شما آزاديد و هويتي نداريد. اين زيبايي و شكوه شماست. نمي توان گفت شما چه كسي هستيد. تصميم مي گيريد هر لحظه چگونه باشد؛ اصلا باشد يا نباشد. هرلحظه تصميم تازه اي وجود دارد؛ زندگي تازه منتشر مي شود. يك گناهكار در عرض يك لحظه مي تواند پاك و مطهر شود. فردي پاك و مطهر مي تواند در يك لحظه، فردي گناهكار شود. بيمار مي تواند سالم شود و سالم مي تواند بيمار شود. فقط تغيير دادن تصميم، نگرش و شناخت، همه چيز را تغيير مي دهد.
12 آگوست
Beauty is the first glimpse of the divine. Whenever you see beauty, remember you are on holy ground. Wherever, I say: in a human face, in a child are eyes, in a lotus flower, or in the wings of a bird in flight, in the rainbow, or in silent rock. Wherever you see beauty, remember, you are on holy ground – God is close.
زیبایی نخستین اشارت الوهیت است. هر جا زیبایی را دیدی، یادت باشد که بر روی سرزمینی مقدسی. هر جا؛ در چهره انسان، در چشمان یک کودک، در نیلوفر آبی یا در بالهای پرنده ای در پرواز، در رنگین کمان، یا در تخته سنگی خاموش. هر جا زیبایی را دیدی، به خاطر داشته باش بر روی زمین مقدس قرار داری – خدا نزدیک است.
My sannyasins belong to no race, to no country, to no religion. That is what my sannyas is all about: getting out of all kinds of prisons, becoming simply human; declaring one is universality, declaring that whole earth belongs to us.
دوستداران من از نژاد خاصي نيستند. مليت ويژه اي ندارند و آيين مشخصي را دنبال نمي كنند. دوستداران من از زندانهاي گوناگون خود را رها كرده اند. ساده بگويم تنها انسانند، جهان شمولند و مي گويند: تمامي زمين از آن ماست.
روز:
همواره به ياد داشته باش: با ديدن آسمان بدان كه تو آسماني. با ديدن ستارگان بدان كه ستارگان نيز در درون تو هستند. همانگونه كه تو در درون آسماني، آسمان نيز در درون توست. آرام آرام ساختار كلي تو دگرگون خواهد شد و در اين ساختار جديد، كوچكترين مشكلي نمي تواند پديد آيد. مشكلات مضحك مي شوند. انسان ديندار زندگي را اينگونه مي گذراند: دل نبسته، آرام، خونسرد، آسوده، استوار و ريشه دوانده در هستي – هيچ چيز نمي تواند او را متزلزل كند. حتي مرگ، زيرا مرگ نيز نمي تواند چيزي از او بستاند. او همه آنچه را كه ستاندني است دور انداخته و با آن چه هميشه ماندگار است يكي شده.
شب:
انسان بودن موهبتي عظيم است اما انسانهايي بسيار اندك اين را مي دانند. تو مي توانستي در اين جهان پهناور هر چيزي باشي- يك تخته سنگ، يك كلم، يك سيب زميني... هر چيزي! و هيچ دادگاهي براي دادخواهي وجود ندارد. تو هر چه كه هستي، هستي. هيچ كاري نمي توان در مورد آن انجام داد. سيب زميني بيچاره در اين مورد چه كاري مي تواند انجام دهد؟ اما انسانهايي بسيار اندك مي دانند كه آنان هستند و نيرويي نهان و عظيم براي رشد و تكامل دارند. شكوه و زيبايي انسان بودن اين است كه فقط از راه انسان بودن مي توان به خدا دست يافت. فقط انسانهايي كه براستي هشيار و آگاه اند، مي توانند بين خود و خدا پل بزنند. بدون وجود آن پل زندگي بي معنا مي شود و ممكن است فرصتي بزرگ به راحتي از دست برود.
145
زندان
شما موجود كاملا آزاد هستيد؛ عاري از هرگونه محدوديت، تمام محدوديتها، كاذب هستند. به همين دليل است كه فقط در عشق، سالم و كامل مي شويم؛ زيرا عشق تمام محدوديتها و عنوانها را مي زدايد. شما را طبقه بندي نمي كند. شما را همانگونه كه هستيد، مي پذيرد. هيچكس به راستي بيمار نيست. در واقع، جامعه بيمار است و مردم قرباني جامعه بيمار هستند. جامعه نياز به درمان دارد. افراد جامعه فقط به عشق نياز دارند. جامعه بيمار است و نيازمند درمان. افراد جامعه رنج مي برند، ولي نمي توانيد جامعه را دستگير كنيد. جامعه نامريي است. وقتي مي كوشيد جامعه را دستگير كنيد، فردي را به جاي آن مي يابيد و او مسوول مي شود. در حاليكه او هم خود قرباني است و رنج مي برد. آن شخص نيازمند درك و همدلي است نه درمان؛ او نيازمند عشق است. جامعه شناخت و دركي به او نداده است. جامعه به او عشق نداده است. جامعه در عوض، زندان و زنجير به او داده است. او را بايگاني كرده، طبقه بندي و عنوان گذاري كرده است: « اين تو هستي، اين هويت توست. » شما آزاديد و هويتي نداريد. اين زيبايي و شكوه شماست. نمي توان گفت شما چه كسي هستيد. تصميم مي گيريد هر لحظه چگونه باشد؛ اصلا باشد يا نباشد. هرلحظه تصميم تازه اي وجود دارد؛ زندگي تازه منتشر مي شود. يك گناهكار در عرض يك لحظه مي تواند پاك و مطهر شود. فردي پاك و مطهر مي تواند در يك لحظه، فردي گناهكار شود. بيمار مي تواند سالم شود و سالم مي تواند بيمار شود. فقط تغيير دادن تصميم، نگرش و شناخت، همه چيز را تغيير مي دهد.
12 آگوست
Beauty is the first glimpse of the divine. Whenever you see beauty, remember you are on holy ground. Wherever, I say: in a human face, in a child are eyes, in a lotus flower, or in the wings of a bird in flight, in the rainbow, or in silent rock. Wherever you see beauty, remember, you are on holy ground – God is close.
زیبایی نخستین اشارت الوهیت است. هر جا زیبایی را دیدی، یادت باشد که بر روی سرزمینی مقدسی. هر جا؛ در چهره انسان، در چشمان یک کودک، در نیلوفر آبی یا در بالهای پرنده ای در پرواز، در رنگین کمان، یا در تخته سنگی خاموش. هر جا زیبایی را دیدی، به خاطر داشته باش بر روی زمین مقدس قرار داری – خدا نزدیک است.
My sannyasins belong to no race, to no country, to no religion. That is what my sannyas is all about: getting out of all kinds of prisons, becoming simply human; declaring one is universality, declaring that whole earth belongs to us.
دوستداران من از نژاد خاصي نيستند. مليت ويژه اي ندارند و آيين مشخصي را دنبال نمي كنند. دوستداران من از زندانهاي گوناگون خود را رها كرده اند. ساده بگويم تنها انسانند، جهان شمولند و مي گويند: تمامي زمين از آن ماست.
«خدا با ماست»