2015-12-25، 10:40
مشکل من این بود که بیش از حد به نظر دیگران در مورد خودم حساس بودم و حتی برای یک کار معمولی نیاز به تشویق پر سر و صدا داشتم.من دوست داشتم که به چشم بیام و دیده بشم.و فکر میکردم باید از یک الگوی ناسالم پیروی کنم تا همه بگن دمت گرم.من هر کاری برای هر کسی میکردم تا نظرشو جلب کنم و حتی گاهی از خودم یا خانوادم کسر میکردم تا به من بگن تو کافی هستی.من بلد نبودم خودم را بدون تایید دیگران دوست بدارم.حتی اگر من به زیبایی فلان هنرپیشه بودم و یا رییس شرکت ای بی ام درون من خودکم بینی عجیبی وجود داشت و این باعث هموابستگی میشد که این کمبود رو بخوام شخص دیگری پر کند و بخاطر همین بود که به دوست داشتن دیگران شدیدا حساس بودم.
در کدا فهمیدم من ادم مهربان و دوست داشتنی هستم اما شرط اولش اینست که ابتدا خودم را دوست بدارم.به سلامت جسم و روح خود برسم و با شناسایی تواناییها به خودم عشق بورزم.لباس مناسب بپوشم.روابطم را اصلاح کنم.و کارهای مثبت انجام دهم.هیچکس از بیرون برای من معجزه نخواهد کرد.قبلا از پدر و مادر و خواهر و بقیه میخواستم که مسوولیتهای مرا انجام دهند
در کدا فهمیدم من ادم مهربان و دوست داشتنی هستم اما شرط اولش اینست که ابتدا خودم را دوست بدارم.به سلامت جسم و روح خود برسم و با شناسایی تواناییها به خودم عشق بورزم.لباس مناسب بپوشم.روابطم را اصلاح کنم.و کارهای مثبت انجام دهم.هیچکس از بیرون برای من معجزه نخواهد کرد.قبلا از پدر و مادر و خواهر و بقیه میخواستم که مسوولیتهای مرا انجام دهند
تمام ارسالهایم تجربه گذشته ام است و دیدم نسبت به بهبودی تغییر کرده است و اینها نیست