2016-08-08، 01:39
بین احساس تنهائی و تنها بودن تفاوت بسیار است...
بسیاری از ما از روی دلتنگی و احساس تنهائی وارد رابطه میشویم ,
این خلأ یا وضعیت عاطفی ما را وادار میکند که خود را در جمع دیگران و یا هرنوع روابطی قرار دهیم ,
تا حدودی از طریق برقرای رابطه با فردی خاص و یا دیگران, میتوانیم تنهائی را جبران کنیم, اما برای تسکین احساس تنهائی, به رابطه با خود نیاز داریم ,
بسیاری از ما پس از مدت زمانی کوتاه در میان جمعیت و یا روابط عاشقانه و زناشویی احساس دلتنگی و تنهایی میکنیم ,
این امر بیان گر آن است که ما با همدم حقیقی و یار دائمی خود که خود ما هستیم, کاملا غریب و بیگانه ایم ,
تظاهر به شاد بودن و احساس خوشبختی, راه ما را برای رسیدن به احساس سرور حقیقی دورتر میکند, زیرا که ما نادانسته در حال فرار از خود میباشیم ,
ما تنها زمانی از احساس تنهائی, دلتنگی و انزوا رهائی پیدا میکنیم که در درون خود با حقیقتی بزرگتر از افراد, اشیأ, مکانها و چیزهای دیگر مرتبط شویم ,
در حقیقت این تنها راه درمان دلتنگی, خلأ و احساس تنهائی است ,
هیچ کس و یا هیچ چیز در دراز مدت نمی تواند احساس تنهائی و یأسی که در اعماق درون خود حس میکنیم را تسکین دهد, و یا ان را احساس کند ,
وقتی به لحاظ عاطفی رشد کرده و عمیقا با روحی در درون خود ارتباط برقرار میکنیم ,
ابتدا آرامش پیدا کرده و سپس کمتر نیاز داریم تا خود را در روابط ناسالم و یا شرایط پرخطر و آسیب پذیر قرار دهیم ,
اگر در ارتباط عمیق و آگاهانه با خویشتن خویش تجربه و شناختی نداریم, میتوانیم کمک بخواهیم و از کسانی که میتوانند در این مسیر ما را یاری دهند بهره مند شویم ,
تا خود شخصا به این تجربه شگفت انگیز دست پیدا کنیم که ما هرگز تنها نیستیم ,
باید به یاد داشته باشیم که شاید در ظاهر, این دیگران هستند که به احساست, عواطف و زندگی ما آسیب وارد میکنند ,
اما در اصل ما بیشتر قربانی غفلت ها و بی خبری از عوالم, اسرار و حقایق باطنی خود میباشیم...
بسیاری از ما از روی دلتنگی و احساس تنهائی وارد رابطه میشویم ,
این خلأ یا وضعیت عاطفی ما را وادار میکند که خود را در جمع دیگران و یا هرنوع روابطی قرار دهیم ,
تا حدودی از طریق برقرای رابطه با فردی خاص و یا دیگران, میتوانیم تنهائی را جبران کنیم, اما برای تسکین احساس تنهائی, به رابطه با خود نیاز داریم ,
بسیاری از ما پس از مدت زمانی کوتاه در میان جمعیت و یا روابط عاشقانه و زناشویی احساس دلتنگی و تنهایی میکنیم ,
این امر بیان گر آن است که ما با همدم حقیقی و یار دائمی خود که خود ما هستیم, کاملا غریب و بیگانه ایم ,
تظاهر به شاد بودن و احساس خوشبختی, راه ما را برای رسیدن به احساس سرور حقیقی دورتر میکند, زیرا که ما نادانسته در حال فرار از خود میباشیم ,
ما تنها زمانی از احساس تنهائی, دلتنگی و انزوا رهائی پیدا میکنیم که در درون خود با حقیقتی بزرگتر از افراد, اشیأ, مکانها و چیزهای دیگر مرتبط شویم ,
در حقیقت این تنها راه درمان دلتنگی, خلأ و احساس تنهائی است ,
هیچ کس و یا هیچ چیز در دراز مدت نمی تواند احساس تنهائی و یأسی که در اعماق درون خود حس میکنیم را تسکین دهد, و یا ان را احساس کند ,
وقتی به لحاظ عاطفی رشد کرده و عمیقا با روحی در درون خود ارتباط برقرار میکنیم ,
ابتدا آرامش پیدا کرده و سپس کمتر نیاز داریم تا خود را در روابط ناسالم و یا شرایط پرخطر و آسیب پذیر قرار دهیم ,
اگر در ارتباط عمیق و آگاهانه با خویشتن خویش تجربه و شناختی نداریم, میتوانیم کمک بخواهیم و از کسانی که میتوانند در این مسیر ما را یاری دهند بهره مند شویم ,
تا خود شخصا به این تجربه شگفت انگیز دست پیدا کنیم که ما هرگز تنها نیستیم ,
باید به یاد داشته باشیم که شاید در ظاهر, این دیگران هستند که به احساست, عواطف و زندگی ما آسیب وارد میکنند ,
اما در اصل ما بیشتر قربانی غفلت ها و بی خبری از عوالم, اسرار و حقایق باطنی خود میباشیم...
موفقیت یک انتخاب است نه یک اتفاق