2017-04-15، 02:03
عجز در معنای لغوی یعنی ناتوانی و عاجز یعنی ناتوان و درمانده
عجز یعنی ناتوانی و درماندگی دبرابر انجام ندادن کاری که برخلاف اراده ام باشد و درصورت انجام من را در تضاد با خود واقعیم قرار بده.
خواستن و نتوانستن.
سوال میگه مهدی درک ناتوانی ها بکن ، دیگ زور نزن که باز ناتوانی و درماندگیتو تکرار کنی
درک ناتوانی ها بکن تا توانمند بشی . میگ تسلیم باش.
عاجز کسیه که یک کارو صد بار میکنه میدونه اشتباهه نمیخواد انجامش بدهدولی از انجام ندادنش عاجزه
من نمیخوام تنبلی ، لذت جویی،چش چرونی کنم ولی باز انجام میدم پس دربرابرشون عاجزم
من میخوام دیگران و جامعه رو تغییر بدم ولی نمیتونم پس دربرابر اونا عاجزم
دربرابر مواد عاجزم چون نمیتونم کنترلش کنم ، دربرابر جنس مخالف عاجزم
در برابر کله خودمحور و افکارم عاجزم چون نمیتونم یکار درست باش انجام بدم
پس دیگ نجنگم و زور نزنم که اینبار میتونم
ادم کر دوس داره بشنوه ولی نمیتونه (خواستن و نتوانستن) پس از شنیدن عاجزه
دوس دارم سیگار نکشم ولی نمیتونم دربرابرش عاجزم.
اگ بخوام هربار سیگار و مواددو رابطه احساسی و تکرار کنم که من میتونم کنترل کنم ، چیزی نمیشه، بلکه دیگ توان جنگیدن و ندارم ، بارها نشد . پس عجزمو دربرابرذاونا میپذیرم
پس مهدی دربرابر لذت جویی، مصرف مواد، مصرف کنندهد، مکان مصرف، تغییر دیگران ،گذشته عاجزی
پس تسلیم باش. دربرابر بیماری عتیاد عاجزم
ب تنهایی محکوم ب فنا هستی..
اعلام نیاز کن
..
عجز یعنی ناتوانی و درماندگی دبرابر انجام ندادن کاری که برخلاف اراده ام باشد و درصورت انجام من را در تضاد با خود واقعیم قرار بده.
خواستن و نتوانستن.
سوال میگه مهدی درک ناتوانی ها بکن ، دیگ زور نزن که باز ناتوانی و درماندگیتو تکرار کنی
درک ناتوانی ها بکن تا توانمند بشی . میگ تسلیم باش.
عاجز کسیه که یک کارو صد بار میکنه میدونه اشتباهه نمیخواد انجامش بدهدولی از انجام ندادنش عاجزه
من نمیخوام تنبلی ، لذت جویی،چش چرونی کنم ولی باز انجام میدم پس دربرابرشون عاجزم
من میخوام دیگران و جامعه رو تغییر بدم ولی نمیتونم پس دربرابر اونا عاجزم
دربرابر مواد عاجزم چون نمیتونم کنترلش کنم ، دربرابر جنس مخالف عاجزم
در برابر کله خودمحور و افکارم عاجزم چون نمیتونم یکار درست باش انجام بدم
پس دیگ نجنگم و زور نزنم که اینبار میتونم
ادم کر دوس داره بشنوه ولی نمیتونه (خواستن و نتوانستن) پس از شنیدن عاجزه
دوس دارم سیگار نکشم ولی نمیتونم دربرابرش عاجزم.
اگ بخوام هربار سیگار و مواددو رابطه احساسی و تکرار کنم که من میتونم کنترل کنم ، چیزی نمیشه، بلکه دیگ توان جنگیدن و ندارم ، بارها نشد . پس عجزمو دربرابرذاونا میپذیرم
پس مهدی دربرابر لذت جویی، مصرف مواد، مصرف کنندهد، مکان مصرف، تغییر دیگران ،گذشته عاجزی
پس تسلیم باش. دربرابر بیماری عتیاد عاجزم
ب تنهایی محکوم ب فنا هستی..
اعلام نیاز کن
..