2013-12-04، 11:41
دل تنگم.
بی سبب.
تو دلیل دلتنگیم نیستی.
دلیل هیچ دغدغه ای نیستی.
وقتی خودت هم نمی دانی اینجا چه کار می کنی.
نمی دانی باید بمانی یا نباشی.
نمی دانی وقتی کسی دوستت داشت،
به همین بی تفاوتی مزمنت هم عادت می کند.
داستان های با پایان باز را دوست ندارم.
اما وقتی ؛
آغاز وپایان،
مدام جا عوض می کنند.
و تو بی هیچ دلیلی به رفتن رضایت نمی دهی.
ماندنت هم دردی از کسی دوا نمی کند.
فقط تاثیر مسکن ها را کم می کند.
پس چرا دلتنگم؟
این قدر بی سبب.
امسال پاییز را ندیدم.
از دست دادمش.
تمام حسرت های طلایی ام،
زیر برگهای زرد گم شد.
بس که تو نبودی.
بس که تنها بودم .
تنهایی در پاییزی که از دست رفته؛
درد بزرگی ست.
وقتی تاثیر مسکن ها را هم کم کرده ای.
وعاشق داستان هایی هستی که پایان باز دارند.
_________________
نیلوفر لاری پور
بی سبب.
تو دلیل دلتنگیم نیستی.
دلیل هیچ دغدغه ای نیستی.
وقتی خودت هم نمی دانی اینجا چه کار می کنی.
نمی دانی باید بمانی یا نباشی.
نمی دانی وقتی کسی دوستت داشت،
به همین بی تفاوتی مزمنت هم عادت می کند.
داستان های با پایان باز را دوست ندارم.
اما وقتی ؛
آغاز وپایان،
مدام جا عوض می کنند.
و تو بی هیچ دلیلی به رفتن رضایت نمی دهی.
ماندنت هم دردی از کسی دوا نمی کند.
فقط تاثیر مسکن ها را کم می کند.
پس چرا دلتنگم؟
این قدر بی سبب.
امسال پاییز را ندیدم.
از دست دادمش.
تمام حسرت های طلایی ام،
زیر برگهای زرد گم شد.
بس که تو نبودی.
بس که تنها بودم .
تنهایی در پاییزی که از دست رفته؛
درد بزرگی ست.
وقتی تاثیر مسکن ها را هم کم کرده ای.
وعاشق داستان هایی هستی که پایان باز دارند.
_________________
نیلوفر لاری پور
مشگل اینه که به بعضیا بیشتر از حدشون بها دادم