2013-12-15، 09:53
دیشب بازهم من بودم و آغوش گرم تو
بازهم با تمام وجودت مرا سخت در آغوش گرفتی تا از این روزهای تنهایی کمتر دلم بگیرد
بازهم دیشب صدای عاشقانه تو بود که در دل شب در گوشم طنین انداخته بود
بازهم با کلامت و نوازشهایت آرامش را به من بازگرداندی تا ساعتی را به دور از تمام دغدغه هایم به خواب بروم
خدای من بازهم من بودم و حضور زیبای تو،بازهم شبی دیگر را به مهمانی دلم آمدی تا دلم از تاریکی و تنهایی این دنیا نلرزد…
بازهم شبی دیگرمرا در وجود خود غرق کردی تا تمام رنجهایم را به فراموشی بسپارم
بازهم بیاخدامنتظرم
بازهم با تمام وجودت مرا سخت در آغوش گرفتی تا از این روزهای تنهایی کمتر دلم بگیرد
بازهم دیشب صدای عاشقانه تو بود که در دل شب در گوشم طنین انداخته بود
بازهم با کلامت و نوازشهایت آرامش را به من بازگرداندی تا ساعتی را به دور از تمام دغدغه هایم به خواب بروم
خدای من بازهم من بودم و حضور زیبای تو،بازهم شبی دیگر را به مهمانی دلم آمدی تا دلم از تاریکی و تنهایی این دنیا نلرزد…
بازهم شبی دیگرمرا در وجود خود غرق کردی تا تمام رنجهایم را به فراموشی بسپارم
بازهم بیاخدامنتظرم
هر که مرا حرفی بیاموزد٬ مرا بنده خویش قرار داده است.