2013-12-16، 10:10
به عنوان معتاد ، ما برخوردمان با کلمه عجز متفاوت از یکدیگر است . بعضی ازما تشخیص می دهیم که واژه ای پیدا نمی شود که به این دقت و سادگی شرایط ما را توصیف کند ، و به عجز خود با احساس راحتی و آرامش اعتراف می کنیم . بعضی در مقابل این واژه واکنش نشان می دهند و پس می زنند ، و آن را با ضعف ربط می دهند و عقیده دارند که نشانگر نوعی نقص شخصیتی است . درک مفهوم عجز ، و اینکه اقرار به آن تاچه حد برای بهبود ما ضروری است ، کمک می کند تا از احساسات منفی که ممکن است درمورد مفهوم این واژه داشته باشیم ، رها شویم . وقتی نیروی محرک ما در زندگی ، خارج از کنترلمان باشد عاجز هستیم . اعتیاد ما مطمئناً شرایط چنین نیروی پیش برنده و غیرقابل کنترلی را دارد . ما نمی توانیم مصرف مواد یا رفتارهای اجباری خود را معتدل یا کنترل کنیم ، حتی وقتی که باعث می شوند چیزهایی را که برایمان مهم هستند از دست بدهیم . یا حتی وقتی که ادامه آن ، مطمئناً به صدمات فیزیکی غیرقابل جبرانی ختم خواهد شد . می بینیم کارهایی را می کنیم که اگر به خاطرهر چیز جز اعتیادمان بود امکان نداشت انجام دهیم ، کارهایی که وقتی بعداً به آنها فکر می کنیم از خجالت به خود می لرزیم . ممکن است حتی تصمیم بگیریم که دیگر نمی خواهیم مصرف کنیم ، و اینکه مصرف نخواهیم کرد ، ولی حتی وقتی که شرایط مهیا می شود پی می بریم که به سادگی قادر به قطع مصرف نیستیم .کتاب راهنمای کارکرد قدم
تمام ارسالهایم تجربه گذشته ام است و دیدم نسبت به بهبودی تغییر کرده است و اینها نیست