2014-01-05، 12:46
+ قبل از پیوستن به انجمن اجازه نمی دادم کسی در تصمیم گیری های من دخالت کند . در واقع هیچ وقت با کسی مشورت نمی کردم چون خودم را عقل کل می دانستم . اگر وظیفه و کاری داشتم می خواستم همیشه خودم انجامش بدهم . در واقع به کسی اعتماد نداشتم و اجازه اشتباه کردن به دیگران را نمی دادم .
+ در مورد مسایل اطرافم بی تفاوت بودم ، مگر آنجا که به رای و نظر من عمل می کردند . من همه چیز را سفید و سیاه می دیدم ... شما یا دشمن من بودید یا دوست من . اگر دوستم بودید حق نداشتید در مورد من هیچ گونه قضاوت و اظهار نظر منفی داشته باشید! باید بدون چون و چرا از همه اعمال من حمایت می کردید . دشمنان هم که تکلیفشان روشن بود! ...
+ در مورد مسایل اطرافم بی تفاوت بودم ، مگر آنجا که به رای و نظر من عمل می کردند . من همه چیز را سفید و سیاه می دیدم ... شما یا دشمن من بودید یا دوست من . اگر دوستم بودید حق نداشتید در مورد من هیچ گونه قضاوت و اظهار نظر منفی داشته باشید! باید بدون چون و چرا از همه اعمال من حمایت می کردید . دشمنان هم که تکلیفشان روشن بود! ...
حتی روز " مرگم " هم تفاهم نخواهیم داشت
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه