2014-01-05، 05:38
من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن.
من ندیدم بدی، سایه اش را بفروشد به زمین.
رایگان می بخشد، نارون شاخه ی خود را به کلاغ.
هرکجا برگی هست شور من می شکفد.
مثل بال حشره وزن سحر را می دانم.
مثل یک گلدان، می دهم گوش به موسیقی روییدن.
مثل زنبیل پر از میوه تب تند رسیدن دارم.
تا بخواهی خورشید، تا بخواهی پیوند، تا بخواهی تکثیر.
من به سیبی خشنودم
و به بوییدن یک بوته ی بابونه
من به یک آینه، یک بستگی پاک قناعت دارم.
من ندیدم بدی، سایه اش را بفروشد به زمین.
رایگان می بخشد، نارون شاخه ی خود را به کلاغ.
هرکجا برگی هست شور من می شکفد.
مثل بال حشره وزن سحر را می دانم.
مثل یک گلدان، می دهم گوش به موسیقی روییدن.
مثل زنبیل پر از میوه تب تند رسیدن دارم.
تا بخواهی خورشید، تا بخواهی پیوند، تا بخواهی تکثیر.
من به سیبی خشنودم
و به بوییدن یک بوته ی بابونه
من به یک آینه، یک بستگی پاک قناعت دارم.