2014-01-07، 02:03
رنجش حالتی است که دو دستی به احساسات کهنه خود در مورد کسی یا چیزی بچسبیم و نتوانیم چیزهایی که ما را ناراحت میکند ببخشیم و فراموش کنیم۰بیشتر رنجشهای ما بچگانه و غیر عقلانی است اما مواردی هم وجود دارد که واقعا در حق ما اجحاف شده است. رنجشها باعث میشود ما اسیب پذیرتر و حساستر باشیم پس لازمست که این اخلاق ناپسند را در قدمها به خوبی شناسایی موشکافانه کنیم'یکی از اصلیترین نواقص و احساسات منفی رنجش میباشد ' در رنجش ما به این فکر میکنیم که در حق ما ناعادلانه ستم شده است پس در فکر خود به فکر تلافی میفتیم اما خوب افرادی که میخواهیم با انها تلافی کنیم گاهی به صورت مستقیم در دسترس ما نیستند پس در این فکر میرویم که بصورت غیر مستقیم از انها انتقام بگیریم' ما در قدمها یاد میگیریم نقش خودمان را در رنجشه پیدا کنیم و از تلافی کردن با دیگران دست برداریم چرا که انها از نظر روحانی بیمار بوده اند و در واقع وقتی انها را میبخشیم به بهبودی خود کولی میدهیم نه به انها! رنجشها معمولا مربوطه به گذشته است اما باعث عصبانیت ما در زمان حاضر میگردد' معمولا هنگام احساس رنجش من با خودم اینگونه صحبت میکردم:انها ادمهای بدی هستند'بلاخره نوبت من هم میشود که تلافی کنم'خداوند انتقام مرا میگیرد'او خیلی ادم بیشعوری است'انها ادمهای بدبختی هستند'چقدر انها را باید تحمل کنم'حالم از قیافههای مسخره شان بهم میخورد'انها سر سفره پدر مادرشان بزرگ نشدهاند'اژ اینها بیشتر از این توقعی نیست'اون نفهم ترین ادم از نظر منه'خدا لعنتش کندو امثالهم' در واقع من نمونه هایی از این سخنان را هنگام رنجش میگویم تا خودم را ارام کنم'در قدم چهارم و قدم دهم و ۶و۷ به طور مفصل در موذد رنجش صحبت شده است. باتشکر امیر اریا
تمام ارسالهایم تجربه گذشته ام است و دیدم نسبت به بهبودی تغییر کرده است و اینها نیست