2014-01-17، 12:59
زمانی که یک بیماری ناشناخته باشد چطور می توان در مورد آن نظر داد!؟ ولی در هر صورت این بیماری روی زندگی من تاثیرگذار بوده و هست و همیشه باعث می شود من اسیر باشم و یک سری مواردی هست که باعث می شود امید و آزادی از من گرفته شود. امروز متوجه شده ام که با پرهیز از مصرف می توانم این بیماری را متوقفش کنیم.این بیماری جنبه های زیادی داردکه کتاب پایه به سه مورد آن اشاره کرده: جنبه ی جسمی که باعث بوجود آمدن اجبار در من می شود و مزمن است و به شدت وابستگی های من کمک کاذب می کند و پس از مدتی باعث می شود اجبار در من شکل بگیرد، جنبه ی روانی باعث می شود وسوسه و افکار منفی به سراغ من بیاید و مدام به آن فکر کنم ، جنبه ی روحانی که باعث خود محوری و ناتوانی در روبرو شدن با مشکلات زندگی برای من می شود؛ ای بیماری یک سری علائم نیز دارد. به عنوان مثال : افکار منفی، خیالی، انکار، جایگزین کردن، توجیه، دلیل آوردن، عدم اعتماد به دیگران، احساس گناه و خجالت، آوارگی، حقارت، انزوا، افراط و تفریط، چند شخصیتی، رفتارهای ضد اجتماعی و انسانی، خودخواه و خودمحور شدن که این موارد باعث می شود در من خلأهایی معنوی بوجود بیاید. در کل امروز این سؤال را از خودم می کنم: آیا من بیماری اعتیاد را دارم یا خیر؟ اگر ندارم، دلیلی ندارد که اینجا باشم ولی اگر قبول دارم که من بیمارم ، باید با راهنمای کارکرد قدم آشنا شوم و عملکرد توی این دوازده قدم داشته باشم، مفهوم بیماری اعتیاد برای هر شخصی معنا و مفهوم خاص خودش را دارد؛ اگر به یک فهم مشترکی برسیم که اعتیاد چه چیزی نیست، به توافق های بیشتری می رسیم که در این فرآیند با هم باشیم