2014-04-08، 04:08
من از همان کودکی یاد گرفتم که ادای مذهبی هارو در بیارم، خانواده چنان خدای وحشتناکی به من معرفی کردند که دور خدارو خیط کشیدم و از اصول مذهبی در جایی صحبت کردند که من یکی دوسال بیشتر نداشتم و هجوم این همه مسائل عجیب و غریب از مذهب چنان سخت و دشوار بود که من برای رهایی از تعلیمات زوری والدینم مجبور شدم ادا در بیاورم و همین ادا در آوردن شد عادتم و من فقط برای گول زدن مردم و اینکه زیر سؤال نروم و دست از سرم بردارند ادای مذهبی بودن را در می آوردم خیلی از افراد بیکار فقط منتظر بودن چیزی از من ببینند و مورد تهاجمشان واقع شوم آنها فقط یک آدم شفته و ساده گیر می اوردند امر بمعروفش میکردند و من هم دوست نداشتم کسی روی من تسلط داشته باشد به همین خاطر خودم را منحصر بفرد نشان می دادم و تازه خودم به آنها حمله میکردم و با جر و بحث محکومشان میکردم و همیشه خودم را در هیئت محلی و مراسم محرم و سایر روزهای مذهبی نشان میدادم که مردم فضول دست از سرم بردارند.