2014-04-03، 03:30
9- آيا اعتقاد داريد که خداوند ميتواند اراده و زندگي شما را هدايت کند؟
.
حتی روز " مرگم " هم تفاهم نخواهیم داشت
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه
|
9- آيا اعتقاد داريد که خداوند ميتواند اراده و زندگي شما را هدايت کند؟
|
2014-04-03، 03:30
9- آيا اعتقاد داريد که خداوند ميتواند اراده و زندگي شما را هدايت کند؟ .
حتی روز " مرگم " هم تفاهم نخواهیم داشت
من اون روز سفید می پوشم وتو سیاه سپاس شده توسط: sadaf ، شاپور الف ، Rzh ، amirhosein
2014-04-24، 03:20
من در ابتدا باور داشتم که خداوند به من قدرت و اراده داده است و من میتوانم با حمایت آنها به راحتی تصمیم بگیرم و حق انتخاب داشته باشم و من با وجود این باور متوجه میشدم که حق انتخابهای من و تصمیم گیریهای من نتیجه بخش نیست و من توسط همین تصمیمگیری و حق انتخابها صدمات جبران ناپذیری میخورم مدتها به زخم چشم اعتقاد پیدا کردم و با دعا و دعا نویسی و اسفند دود کردن ها وقت گذراندم و نگاه میکردم که من دارم اشتباهی میروم و سعی کردم با کتابخوانی از اصول مدیریت و ارتباطات در نشریات روانشناسی و این نوع از مکاتب اما فایده نمیکرد. متوجه شدم که اطراف و اطرافیان من همه سوءاستفادگر هستند و به من صدمه میزنند من هم بجای حل مسئله صورت مسئله را پاک میکردم و این دوستان را بکنار زدم اما با انتخاب دوستان و روابط و کارهای جدبد متوجه شدم که دوستان قدیمی خیلی بهتر از این دوستان تازه انتخاب کرده به من صدمه میزنند و من چندین بار اینکار را کردم و متوجه شدم که من فقط یک حق انتخاب دارم و آنهم انتخاب دوستان و رفقای همسان و هم مسلک مثل خودم است. من 45 سال در راه و مسیر اشتباه و جاده خاکی بودم و باشرکت در برنامه فهمیدم که من بیماری دارم که با وجود و ارتباط خاص با خداوند ترمیم و بهبودی بدست می اورد و با توجه به مخرب بودن قدرت و اراده خودم انها را کنار گذاشتم و در این مدت 16 سال با سپردن اراده و قدرت خودم به خداوند و استفاده از قدرت و اراده خداوند قادر به کارهایی شدم که حتی فکر تحلیلگر من قادر به محاسبه ی ان نیست.
من شنیدم بودم انسان جایزالخطاست و اشتباه خواهد کرد. اما آموزش من جای هیچ خطا و اشتباهی برایم نمیگذاشت و من از همان کودکی بخاطر هر چیزی تنبیه میشدم و والدین من برایم نیروی برتر و خدا بودند و هیچ خطا و اشتباهی را از من نبخشیدند و من باورم شد که خدای اصلی ازمن و خطاها و اشتباهات من نخواهد گذشت. تناقص افکاری و رفتاری و گفتاری بقدری در خانواده من وجود داشت که من دچار وسواس و درگیری فکری شدم و در همان حال که خلاف و اشتباه و خطا میکردم مجبور شدم از ابزار انکار استفاده کنم و خودم را از کابوس مجازت رها کنم. مجبور شدم به خودم تلقین کنم که من خوب و عالی و کامل هستم(کمال طلبی و ایده آلیسم) من وسواسی شدم و فکرم روز به روز بیمارتر میشد و عذاب میکشیدم و دنیای خودم را مبدل به جهنم کردم. بمرور بیماریم آنقدر رشد کرد که خودم را بنده خاص و بمرور از بندگی خارج شدم و احساس سرپرستی و قیم و ارباب بودن و شاخصه ممتازی را چنان در خودم تلقین کردم که به خود شیفتگی رسیده بودم. تا وقتی که مانند لیلاج خاکستر نشین شدم و در مقابل خداوند زانو زدم خداوند نجاتم داد و اما بیماری من به آرامی فعال شد و با کارکرد این قدمها در همان ابتدا فکر کردم که یک فردی مقدس و راهد و با تقوایی شدم . اما به لطف خداوند و وجود اصول خودیاری نگذاشتم در خودم زشد کند و اختمال لغزش را بخودم میدهم چون بیماری من از ذهن است و ذهنم وقتی خراب میشود مطمئناً امکان لغزش دارم و اگر به اصول برنامه وصل باشم و با برنامه فقط برای امروز زندگی کنم احتمال لغزش بسیار پایین خواهد بود. من شنیدم بودم انسان جایزالخطاست و اشتباه خواهد کرد. اما آموزش من جای هیچ خطا و اشتباهی برایم نمیگذاشت و من از همان کودکی بخاطر هر چیزی تنبیه میشدم و والدین من برایم نیروی برتر و خدا بودند و هیچ خطا و اشتباهی را از من نبخشیدند و من باورم شد که خدای اصلی ازمن و خطاها و اشتباهات من نخواهد گذشت. تناقص افکاری و رفتاری و گفتاری بقدری در خانواده من وجود داشت که من دچار وسواس و درگیری فکری شدم و در همان حال که خلاف و اشتباه و خطا میکردم مجبور شدم از ابزار انکار استفاده کنم و خودم را از کابوس مجازت رها کنم. مجبور شدم به خودم تلقین کنم که من خوب و عالی و کامل هستم(کمال طلبی و ایده آلیسم) من وسواسی شدم و فکرم روز به روز بیمارتر میشد و عذاب میکشیدم و دنیای خودم را مبدل به جهنم کردم. بمرور بیماریم آنقدر رشد کرد که خودم را بنده خاص و بمرور از بندگی خارج شدم و احساس سرپرستی و قیم و ارباب بودن و شاخصه ممتازی را چنان در خودم تلقین کردم که به خود شیفتگی رسیده بودم. تا وقتی که مانند لیلاج خاکستر نشین شدم و در مقابل خداوند زانو زدم خداوند نجاتم داد و اما بیماری من به آرامی فعال شد و با کارکرد این قدمها در همان ابتدا فکر کردم که یک فردی مقدس و راهد و با تقوایی شدم . اما به لطف خداوند و وجود اصول خودیاری نگذاشتم در خودم زشد کند و اختمال لغزش را بخودم میدهم چون بیماری من از ذهن است و ذهنم وقتی خراب میشود مطمئناً امکان لغزش دارم و اگر به اصول برنامه وصل باشم و با برنامه فقط برای امروز زندگی کنم احتمال لغزش بسیار پایین خواهد بود. سپاس شده توسط: NASIB ، Rzh ، amirhosein
|
|
موضوعهای مشابه… | |||||
موضوع | نویسنده | پاسخ | بازدید | آخرین ارسال | |
10- شما خداوند را باور و يا به او اعتقاد و يا اعتماد داريد؟ | mehdiast | 3 | 2,099 |
2014-12-02، 01:54 آخرین ارسال: ARSAM |
|
4- مفهوم دعـاي آرامش از نظـر شما چيست، با خواندن آن چه احساسي داريد؟ | mehdiast | 1 | 1,237 |
2014-04-24، 03:11 آخرین ارسال: شاپور الف |
|
2- در حال حاضر به چه چيزهاي ديگري وابستگي داريد؟ | mehdiast | 1 | 1,223 |
2014-04-24، 03:08 آخرین ارسال: شاپور الف |
|
6- آيا احساس ميكنيد كه حقيقتاً تمايل داريد اراده و زندگي خود را به خدا بسپاريد؟ | mehdiast | 0 | 1,043 |
2014-04-03، 03:31 آخرین ارسال: GOMNAM |