2014-05-04، 04:27
کلی مشارکت کردم الان نیست مشارکتم
سلام دوستان ,صبی حالم گرفته بود .هی ب خودم میگفتم چرا من نباید خوشحال و شاد باشم .من ک مشکلی تو زندگیم نیس چرا از درون شاد نیستم واسه همین مراقبه کردم بهتر شدم .تو محیط کارم خیلی خوب و راحت با همکارام برخورد داشتم ,خیلی راحت خواسته و حرف دلمو ب مدیر عاملمون گفتم.یه جاهای تو کارم کم کاری میکنم دلیلش هم ترس .حتی مدیرعاملمون هم گف چرا ترس داری از کاری ک میخای بکنی .دلیلش اینه هنوز من ایلین کله شق دنبال یه حامی روی زمین میگردم و ب نیروی برترم ایمان ندارم.همش ب فکر اینم ک کاش فلانی می بود تو زندگیم و بهم جرات میداد ولی نیست ,من ایلین باید روی پا خودم بایستم .باید ارتباطمو با خدا بیشتر کنم.ب راهنممام اعتماد ندارم نمیتونم باهاش راحت بحرفم.
سلام دوستان ,صبی حالم گرفته بود .هی ب خودم میگفتم چرا من نباید خوشحال و شاد باشم .من ک مشکلی تو زندگیم نیس چرا از درون شاد نیستم واسه همین مراقبه کردم بهتر شدم .تو محیط کارم خیلی خوب و راحت با همکارام برخورد داشتم ,خیلی راحت خواسته و حرف دلمو ب مدیر عاملمون گفتم.یه جاهای تو کارم کم کاری میکنم دلیلش هم ترس .حتی مدیرعاملمون هم گف چرا ترس داری از کاری ک میخای بکنی .دلیلش اینه هنوز من ایلین کله شق دنبال یه حامی روی زمین میگردم و ب نیروی برترم ایمان ندارم.همش ب فکر اینم ک کاش فلانی می بود تو زندگیم و بهم جرات میداد ولی نیست ,من ایلین باید روی پا خودم بایستم .باید ارتباطمو با خدا بیشتر کنم.ب راهنممام اعتماد ندارم نمیتونم باهاش راحت بحرفم.
سلام دوستان ,صبی حالم گرفته بود .هی ب خودم میگفتم چرا من نباید خوشحال و شاد باشم .من ک مشکلی تو زندگیم نیس چرا از درون شاد نیستم واسه همین مراقبه کردم بهتر شدم .تو محیط کارم خیلی خوب و راحت با همکارام برخورد داشتم ,خیلی راحت خواسته و حرف دلمو ب مدیر عاملمون گفتم.یه جاهای تو کارم کم کاری میکنم دلیلش هم ترس .حتی مدیرعاملمون هم گف چرا ترس داری از کاری ک میخای بکنی .دلیلش اینه هنوز من ایلین کله شق دنبال یه حامی روی زمین میگردم و ب نیروی برترم ایمان ندارم.همش ب فکر اینم ک کاش فلانی می بود تو زندگیم و بهم جرات میداد ولی نیست ,من ایلین باید روی پا خودم بایستم .باید ارتباطمو با خدا بیشتر کنم.ب راهنممام اعتماد ندارم نمیتونم باهاش راحت بحرفم.
سلام دوستان ,صبی حالم گرفته بود .هی ب خودم میگفتم چرا من نباید خوشحال و شاد باشم .من ک مشکلی تو زندگیم نیس چرا از درون شاد نیستم واسه همین مراقبه کردم بهتر شدم .تو محیط کارم خیلی خوب و راحت با همکارام برخورد داشتم ,خیلی راحت خواسته و حرف دلمو ب مدیر عاملمون گفتم.یه جاهای تو کارم کم کاری میکنم دلیلش هم ترس .حتی مدیرعاملمون هم گف چرا ترس داری از کاری ک میخای بکنی .دلیلش اینه هنوز من ایلین کله شق دنبال یه حامی روی زمین میگردم و ب نیروی برترم ایمان ندارم.همش ب فکر اینم ک کاش فلانی می بود تو زندگیم و بهم جرات میداد ولی نیست ,من ایلین باید روی پا خودم بایستم .باید ارتباطمو با خدا بیشتر کنم.ب راهنممام اعتماد ندارم نمیتونم باهاش راحت بحرفم.