2013-11-22، 09:30
این فرد استثنایی 23 اسفند
«راهنما لزوماً یک دوست نیست، اما شاید فردی باشد که به او اطمینان میکنیم. میتوانیم مسائلی را که از ابراز آن در جلسه احساس خوبی نداریم، با راهنما در میان بگذاریم.»
جزوه اصلاح شده راهنما گرفتن و راهنما شدن
v
از فردی خواستهایم که ما را راهنمایی کند و دلایلی که برای درخواست از این فرد خاص داریم به اندازه شنهای ساحل دریاست. احتمالاً به صحبتهای آنها در یک جلسه سخنرانی گوش دادیم و این افراد به نظر ما سرگرمکننده یا مشوق بودند. احتمالاً فکر میکردیم ماشین فوقالعادهای دارند و اگر ما نیز برنامه آنها را انجام دهیم، صاحب یکی از این ماشینها میشویم. یا شاید در شهری کوچک زندگی میکنیم و آنها تنها افرادی بودند که زمان لازم برای کمک کردن را در اختیار داشتند.
هر دلیل ابتدایی که برای برقراری ارتباط با راهنما داشته باشیم، مطمئناً درمییابیم که دلایل ما برای حفظ این رابطه کاملاً متفاوت است. آنها ناگهان ما را با بینش حیرتآوری شگفت زده میکنند و از اینکه آنها در قدم چهارم مخفیانه مراقب ما بودهاند، شگفتزده میشویم. یا شاید نوعی بحران زندگی را تجربه میکنیم و تجربه آنها درباره همان مشکل به روشهایی به ما کمک کند که هرگز در خیال خود هم ممکن نمیپنداشتیم. در هنگام درد و رنج با آنها تماس میگیریم و آنها با ارائه تلفیق ویژهای از جملات آرام کننده که موجب آرامش واقعی ما میشود، با ما همدردی میکنند.
هیچ یک از کارهای قابل توجه از سوی راهنما، تصادفی نیست. آنها قبل از ما صرفاً همین مسیر را طی کردهاند. نیرویی برتر این فرد استثنایی را در مسیر زندگی ما قرار داده و ما از حضور او سپاسگزاریم.
v
فقط برای امروز: از حضور این فرد استثنایی یعنی راهنما در زندگی خود سپاسگزارم.