قدم ده
« ما به تهیه ترازنامه شخصی خود ادامه دادیم و هرگاه در اشتباه بودیم سریعاً به آن اقرار کردیم »
از طرق کارکرد نه قدم قبلی ، زندگی ما به شکل هیجان انگیزی و ورای انتظارات اولیه ما ، تغییر کرده است . صداقت ، فروتنی ، و توجه به دیگران نزد ما بیشتر شده ، و ترس ، خودخواهی و رنجش ما تخفیف یافته است . اما ضمانتی وجود ندارد که تغییراتی حتی اینچنین عمق و ژرفت ، دائمی نیز باشند . چون ما بیماریی به نام اعتیاد داریم و همیشه امکان این وجود دارد که دوباره مثل گذشته شویم . بهبودی هزینه خاص خود را دارد ، مراقبت خاص ما را می طلبد . ما باید به انجام کارهایی که تاکنون برای بهبودی خود انجام داده ایم ، ادامه دهیم . ما باید به صادق بودن ادامه دهیم ، باید اعتماد و ایمان داشته باشیم ، باید به اعمال و عکس العمل هایمان توجه داشته باشیم ، و ارزیابی کنیم که آنها چگونه به نفع یا ضرر ما عمل می کنند . ما همچنین باید متوجه باشیم که اعمالمان بر دیگران چگونه تأثیر می گذارد و وقتی که تأثیر آنها منفی یا مضر است ، سریعاً نسبت به پذیرش مسئولیتمان و جبران صدمه ای که زده ایم اقدام کنیم . خلاصه اینکه باید به نوشتن ترازنامه شخصی خود ادامه دهیم و هرگاه در اشتباه بودیم سریعاً به آن اقرار کنیم .
همانطور که می بینید ، قدم دهم ما را به تکرار کارهایی که در قدمهای چهار تا نه انجام داده ایم وا می دارد ، اگرچه به شکلی کوتاهتر و خلاصه تر . شکل و نوعی که این کتاب پیشنهاد می کند درکل شامل اجزا یک ترازنامه شخصی می شود . بعضی از ما ممکن است ببینیم لازم است سؤالهای بیشتری بر روی مسائل خاصی که بر روی بهبودی شخصی ما تأثیر می گذارند را نیاز داریم به آنها توجه بیشتری کنیم را از جزوه شماره نه ، زندگی به روال برنامه بدست آوریم یا راهنمای ما ممکن در رابطه با این مسئله نظر خاصی داشته باشد . همانطور که قبلاً گفتیم این کتاب یک نقطه شروع است ، نه حرف اول و آخر در رابطه با قدمها .
· چرا انجام قدم دهم یک ضرورت است ؟
· هدف از ادامه ترازنامه شخصی چیست ؟
· راهنمای من چگونه می تواند در این رابطه به من کمک کند ؟
" احساسات در مقابل اعمال "
ما از قدم ده استفاده می کنیم تا اگاهی لازم نسبت به احساسات مان ، افکارمان و مهمتر از همه نسبت به اعمالمان را بدست اوریم و ان را حفظ کنیم . قبل از اینکه بخواهیم یک روش منظم برای نوشتن ترازنامه شخصی را اغاز کنیم . لازم است که درک کنیم چخ چیزی را می خواهیم ارزیابی کنیم . فایده چندانی ندارد که ما فهرستی از احساسات خود بنویسیم بدون اینکه انها را با اعمالی که باعث می شوند ، یا اعمالی که توسط آن احساسات جلویشان گرفته می شوند ، ربط دهیم . ما اغلب احساس خیلی بدی داریم اما رفتارمان بسیار خوب است ، یا بر عکس . برای مثال : یک عضو NA وارد جلسه ای می شود و یک عضو دیگر از او می پرسد که حالت چطور است ؟ و او در جواب می گوید (( وحشتناک )) . واضح است که این عضو دارد در مورد احساس خود صحبت می کند . وگرنه امکان ندارد که در مورد عملی که در حال انجام ان است چنین نظری داشته باشد . در واقع عمل و رفتار او بسیار هم خوب است ، چون او به جلسه امده ، صادقانه احساسات خود را بیان کرده و برای کمک دست بسوی یک عضو دیگر دراز کرده است .
از طرف دیگر ممکن است در ظاهر خیلی هم خوب بنظر رسیم در حالیکه در حال افراط در انجام کارهایی انی و بدون فکر هستیم و از روی نواقص خود عمل می کنیم . معمولاً مدتی طول می کشد تا ما به خلاء حاصل از اینگونه زندگی کردن پی ببریم . ما از انجام کاری که میکند پاک بمانیم اجتناب کرده و در انجام کارهای انی و بدون فکر افراط می کنیم و سعی می کنیم راه فرار را انتخاب کنیم . ما می دانیم که این کار به کجا منتهی می شود . قدم دهم ما را نسبت به خودمان آگاه نگه می دارد تا گرفتار افراط و تفریط نشویم . ما نباید خود را بخاطر احساس بدمان محاکمه و تنبیه کنیم . در عوض می توانیم بر روی اعمال مثبت خود تمرکز کنیم . این کار ممکن است حتی کمک کند تا احساسات ما تغییر کنند و حال خوبی پیدا کنیم . اگاه ماندن از اعمالمان کمک می کند تا الگوها و رفتارهای مخرب خود را بل از اینکه فراموش شوند و در گوشه ای از وجود ما سنگر و موضع بگیرند تشخیص دهیم ف و در نهایت از مسائلی که می توانند واقعاً برای ما خوب باشند بسادگی و با احساس جزئی از سرخوشی بگذریم .
ما بعنوان معتاد انگیزه داریم که در مورد احساسات خود نیز قضاوت کنیم . می خواهیم هر چیز که در ما احساس بدی بوجود می آورد را سریعاً متوقف کنیم . ما اغلب این موضوع که اگر شرایط را بسنجیم ، احساسات ما هم کاملاًً عادی اند را فراموش می کنیم .
برای مثال ما با این مشکل روبرو هستیم که خیلی زود عصبانی می شویم و از احساسی که به ما دست می دهد خوشمان نمی اید . ما در مورد این احساس قضاوت می کنیم و به این نتیجه می رسیم که حق نداریم این چنین احساسی داشته باشیم . پس بیشترین تلاش خود را برای سرکوب کردن احساس عصبانیت انجام می دهیم . در صورتیکه ما تجاربی را تجربه کرده ایم که می تواند هر کسی را عصبانی کند . شاید با کسی رابطه داریم که دائم به ما بی احترامی می کند . شاید چند بار حق ما را برای ارتقاء و پیشرفت در محل کارمان نادیده گرفته و ضایع کرده باشند . عکس العمل ما در این شرایط خشم و عصبانیت است . در حق ما اجحاف شده و واضح است که عصبانی می شویم . حال زمانی رسیده که بهبودی ما می تواند ما را بجلو رانده و یطرف احساس احترام به خود سوق دهد و یا برعکس بیماران ما را به سمت ابری غلیظ از افسردگی و رنجش پایین کشد .
این مسئله رابطه مستقیم با عکس العمل ما درهنگام عصبانيت دارد . اگر فریاد بزنیم ، فحش دهیم ، و اشیاء را پرتاب کنیم ، امکان بهبود رابطه یا شرایط کاری را از بین برده ایم . اگر هیچ کاری نيز انجام ندهیم و احساس خشم و عصبانیت را در خود دفن کنیم ، فقط باعث افسرده شدن و رنجش پیدا کردن خود می شویم بدون اینکه شرایط یا روابط را تغییر داده و بهبود بخشیده باشیم. اما اگر رفتار مثبت و سازنده با هدف بهبود شرایط داشته باشیم، اوضاع ممکن است بهتر شود . حداقل اینکه بهتر می توانیم تشخیص دهیم که زمانش رسیده تا آن رابطه یا شرایط را رها و ترک کنیم و پس از آن نیز احساس تأسف و پشیمانی نکنیم .
بعضی مواقع تنها کاری که لازم است با احساسات خود انجام دهیم ، این است که فقط آنها را احساس و تجربه کنیم . برای مثال اگر کسی را از دست داده ایم ، مطمئناً احساس اندوه خواهیم کرد . این اندوه ممکن است برای مدت درازی با ما باشد . و فقط زمانی تخفیف یابد که ما به اندازه کافی اندو هگین و عزادار بوده باشیم . ما نمی توانیم به اندوه خود اجازه دهیم تا آنقدر بر روی ما تأثیر گذارد که دیگر قادر به ادامه زندگی عادی نباشیم ، اما می توانیم انتظار داشته باشیم که برروی ما تأثیر گذارد و ممکن است به راحتی حواسمان پرت شود و پریشان گردیم ، و یا برای شرکت در مراسم جشن و شادی مشکل داشته باشیم . ما لازم است تا بین انکار احساساتمان و یا غرق شدن در آن ، تعادل برقرار کنیم . ما نمی خواهیم که افراط یا تفریط کنیم . این مفهوم کاملاً ساده بنظر می رسد –حتی آنقدر ساده که بنظر می رسد نیازی به بیان ندارد اما اکثر اعضاء ما متفق القول هستند که به سالها بهبودی نیاز است تا بتوان در اکثر اوقات تعادل داشت .
بنابراین قدم دهم به ما آزادی می بخشد تا از طریق تشخیص تفاوت بین احساسات و اعمال خود ، احساسات مان را تجربه کنیم .
· آیا مواقعی وجود دارد که من در تشخیص تفاوت بین احساسات و اعمال خود گیج شوم ؟ توضیح دهید .
" درست و غلط "
قدم به ما می گوید که وقتی در اشتباه هستیم باید سریعاًبه آن اقرار کنیم . بنظر می رسد در این قدم فرض بر این است که ما آگاه هستیم که چه مواقعی در اشتباه می باشیم ، اما واقعیت این است اکثر ما از این امر آگاه نیستیم ، اقلاً نه خیلی فوری ما به تمرین مستمر در گرفتن ترازنامه شخصی نیاز داریم تا در تشخیص اشتباه خود خبره و حرفه ای شویم . بیایید با این مسئله روبرو شویم که همه ما وقتی که تازه بهبودی را شروع کرده بودیم برای مدتی با بای دنیا در تضاد بودیم . همانگونه که کتاب پایه می گوید (( مهارتهای ما در زندگی تا حد حیوانی نزول کرده بود))
ما نمی دانستیم که با دیگران چگونه درست ارتباط برقرار کنیم . ما در بهبودی شروع به یاد گرفتن کردیم ، اما در این فرآیند اشتباهات زیادی نیز مرتکب شدیم . اکثر ما این دوره را گذرانده ایم که در آن نسبت به ارزش هایی که در بهبودی درک کرده بودیم بسیار متعصب شده و این تعصب را نه تنها برای خود بلکه برای دیگران نیز اعمال می کردیم اصولی و درست است که با افرادی که رفتارشان غیر قابل پذیرش است ، برخورد کنیم . اما در واقع ، این رفتار خود ما بود که غیر قابل پذیرش بود . حق به جانب ، مغرور و قاطع بودیم . ما در اشتباه بودیم .
یا بعضی از ما ، بعد از اینکه سالها نقش پادویی را بازی کرده بودیم که همگان آن را لگدکوب می کردند ، تصمیم گرفتیم که لازمه بهبودی این است که به اصطلاح حق خود را بگیریم . اما هیچکس حق نداشت که روز بدی داشته باشد و در نتیجه فراموش کند که ما برای او پیغام گذاشته ایم تا به ما تلفن کند . هیچکس اجازه نداشت تا حتی برای مدتی کوتاه از لحاظ احساسی و معنوی در دسترس ما نباشد . دراماکنی که آنجا ما کارهای روزمره خود را انجام می دادیم ، با عصبانیت خواهان خدمات رسانی بی عیب و نقص می شدیم . این کارها بیش از گرفتن حقمان بود . رفتار ما نابالغ و خصمانه بوده است . ما در اشتباه بودیم .
حتی اگر کسی به ما صدمه بزند ، امکان دارد در نهایت شخصی که اشتباه می کند ، ما باشیم . چگونه ؟ مثلاً ، راهنمای ما حرف خیلی آزاردهنده ای به ما می زند و ما به جا ی اینکه این مسئله را با خود راهنمایان مطرح کنیم ، آن را ظرف دو یا سه جلسه بعدی با ده ، دوازده نفر از دوستان خود مطرح نمائیم . هنوز یک هفته نشده ، نصف انجمن دارد درباره اینکه فلان کس چه حرف بد و ناسزایی در حق رهجوی خود زده ، صحبت می کند ، و این فقط در صورتی است که داستان حالت واقعی خود را حفظ کند و یک کلاغ ، چهل کلاغ نشود . پس می بینیم که شرایط بدون اینکه اشتباهی از ما سرزده باشد شروع شده ، اما به آنجا ختم شد که ما بی اعتبار کردن راهنمای خود در برنامه به او صدمه زدیم . مکانی که او نیز به اندازه ما به آنجا نیز دارد .تا اشتباه کردن داشته باشد و به اندازه خاص خود بهبود پیدا کند .
· آیا مواقعی در بهبودی من بوده که در اشتباه باشم ، اما در چند وقت بعد از آن آگاه نباشم ؟ آنها چه بودند ؟
· اشتباهات من چگونه بر زندگی خودم تأثیر گذاشت ؟ بر زندگی دیگران چطور ؟
تشخیص مواقعی که در اشتباه هستیم به اندازه کافی سخت است و اقرار به آن نیز دشوارتر . درست مانند قدم نهم باید مواظب باشیم که با اقرار باعث خسارت بیشتری نشویم .
برای مثال بعضی مواقع ما از این طریق که یکی از دوستان یا نزدیکان با ما صحبت نمی کند و با ما سر سنگین شده ، تشخیص می دهیم که به او آزار رسانده ایم . اما خودمان مطمئن نیستيم که چه گفته ایم یا چکار کرده ایم . و بجای اينکه وقت بگذاریم و فکر کنیم که چه ممکن است از ما سر زده باشد یا از خود شخص مقابل دلیل دلخوریش را بپرسیم ، تصمیم می گیریم که همه احتمالات را پوشش دهیم و یک اقرا ر کلی نماییم . من پیش آن شخص رفته و می گویم (( لطفاً مرا بخاطر هر کاری که در طول مدت آشناییمان انجام داده ام که باعث آزار توشده ، ببخش .))
در قدم دهم نیاز است تا در چنین شرایطی وقت گذاشته و خود را مرور کنیم . احتمالش زیاد است که اگر فکر کنیم تا بخاطر آوریم که رفتار شخص مقابل از کی تغییر کرده و رفنار خودمان را درست قبل از آن زمان بررسی کنیم ، به اشتباه خود پی خواهیم برد . این کار ممکن است دردناک و شرم آور باشد و به سعی و تلاش نیاز داشته باشد . اما این در مورد همه صدق می کند . تنبلی نیز یک نقص اخلاقی است و ما توان عمل از روی آن را نداریم . و اگر هم گیج شدیم و نتوانستیم دست بر روی عمل یا گفته آزاردهنده ای بگذاریم ، مشکلی نخواهد داشت تا با خود شخص مربوطه صحبت کنیم و به او بگوییم که بنظر می رسد مدتی است که او از ما عصبانی یا دلخور است و اینکه ما به رابطه خود با او اهمیت می دهیم و دوست داریم که اگر حرف یا دلخوری دارد برای ما بازگو کند . اکثر ما از اینکه در چنین شرایطی چه چیزی خواهیم شنید ، ترس داریم . اما نمی توانیم اجازه دهیم که ترس ما جلوی کارکرد قدم ده را بگیرد .
مسئله دیگری نیز وجود دارد که می تواند اقرار و اعتراف ما به اشتباه مان را کاملاً بی اثر سازد : اینکه به اشتباه خود اقرار کنیم و بلافاصله بگوییم که البته بخاطر فلان عمل بود که من مجبور شدم اینگونه رفتار کنم . برای مثال رفتار بدی از فرزند ما سر زده و ما در عوض سر او داد کشیده و به او فحش داده ایم . حال اگر وقتی داریم به اشتباه خود اعتراف می کنیم ، به او بگوییم که رفتار او باعث شد که ما اینگونه عکس العمل نشان دهیم ، فقط سعی کرده ایم که کار اول خود را توجیه کنیم و در اصل اشتباه مان را دو برابر کرده ایم .
برخلاف روندی که از قدم چهار تا قدم نه وجود دارد و در آن ما به رویدادهای گذشته می پردازیم . قدم ده ما را به روز و جاری نگه می دارد . ما دیگر نمی خواهیم که مشکلات و اشتباهات حل نشده بر روی هم انباشته شوند . لازم است که ما سعی کنیم دائما ً با اعمال و رفتار خود روبرو و در تماس باشیم . ما با تغییرات مداوم در دیدگاهها و نظرات خود کارهایمان را انجام می دهیم . اگر ببینیم که منفی گرا شده و دائم در حال شکایت هستیم ، باید وقت بگذاریم و در مورد چیزهایی که جای شکرگزاری دارند فکر کنیم . ما لازم است تا به عکس العمل های خود وقتی که که کار اشتباهی انجام می دهیم توجه کنیم . آیا اولین فکری که به سرمان می آید توجیه کردن است ؟ آیا ادعا داریم که تحت تأثیر نفوذ منفی دیگران ، یا تحت تأثیر بیماری خود بوده ایم ؟ باید همه بهانه ها را کنار بگذاریم ما مسئول اعمال خود هستیم . امكان اینکه نواقص اخلاقی مان بر ما غلبه کنند ، زیاد است اما این مسئله هم نمی تواند توجیه ای برای رفتارمان باشد . لازم است که مسئولیت خود را بپذیریم و به داشتن تمایل جهت بر طرف شدن کمبودهایمان ادامه دهیم .
· هر گاه در اشتباه بودیم سریعاًبه آن اقرار کردیم . برای شما چه مفهومی دارد ؟
· آیا مواردی در بهبودی من بوده که بواسطه صحبت کردن پیش از موعد با کسی و یا سرزنش دیگران بخاطر رفتارم ، باعث بدتر شدن اوضاع شده باشم ؟ آنها چه بودند ؟
· چگونه اقرار سریع به اشتباهم به من کمک می کند تا رفتار خود را تغییر دهم ؟
قدم ده بر لزوم استمرار و تداوم ما در نوشتن ترازنامه شخصی مان تأکید می کند و بنظر می رسد که تنها ادعای آن این است که ما از ابن طریق می توانیم به اشتباهات خود را تشخیص دهیم اگر در مقایسه به کارهای خود نگاه نکنیم ؟ تشخیص دادن کارهای درستمان و دست یافتن به یک سری ارزشهای شخصی نیز بخشی از ترازنامه نویسی است . به همان اندازه که تشخیص مسئولیت هایمان قسمتی از ترازنامه نویسی می باشد . اکثر ما با مفهوم حق داشتن ، مشکل دااریم . ما زمانهای را یخاطر می آوریم که سرسختانه از عقیذه ای دفاع می کردیم زیا می دانستیم که حق با ماست . اما در هنگام بهبودی آموختیم که تحقیر و لگدکوب دیگران در بحث ما را ناحق و باطل می سازد با ممکن است ارزشهای شخصی برای خود داشته باشیم که می دانیم درست و برحق هستند اما اگر بخواهیم اصرار کنیم که دیگران نیز طنق آن رفتار کنند ، دیگر بر حق نبوده بلکه پرتوقع و حق به جانب بوده ایم . پس باید چکار کنیم که با حق داشتن راحت باشیم و در آن افراط و تفریط نکنیم ؟ اول و مهمتر از همه ، باید قدم ششم و هفتم را کار کنم تا نواقص شخصیتی ما نتوانند کارهای مثبت ما را به کارهای منفی تبدیل کنند و بعد از آنکه باید درک کنیم که احتمالاً مدت زمان ، و مقداری آزمون خطا نیاز داریم تا بتوانیم با زندگی جدید خود در بهبودی راحت باشیم .
· آیا شرایطی در بهبودی من وجود داشته که از تشخیص اینکه کاری را بخوبی انجام داده ام احساس بدی و ناراحت کنم ؟
" هر چند وقت یکبار باید ترازنامه شخصی بنویسم ؟ "
کتاب چگونگی عملکرد می گوید (( در حالیکه هدف ما این است تا در طی روز آگاهی از خود را حفظ کنیم )) ، بهترین کار این است هر روز در پایان روز بنشینیم و این قدم را کار کنیم . لازم است که ما هر روز کاری را انجام دهیم تا برایمان به صورت عادی درآید و اصول روحانی حاصل از آن در ذهن و باطن ما رسوخ کند . هر چقدر بیشتر پاک بمانیم و روزهای مستمر پرهیز کامل از مصرف هرگونه موادمخدر به هفته ها ، ماهها ، و سالها تبدیل شود می بینیم که نوشتن ترازنامه شخصی بیشتر و بیشتر قسمتی از طبیعت ما گشته است . می بینیم که بطور طبیعی و بدون فکر زیاد مراقب شرایط روحانی خود هستیم . اگر داریم به سمت انجام کاری می رویم که درست نیست ، یا داریم رفتاری را آغاز می کنیم که مطمئناً باعث خسارت می شود ، دیگر فوری متوجه می شویم و می توانیم آنرا اصلاح کنیم . بنابراین تعدد و تناوب ترازنامه نوشتن به تجربه ما در بهبودی بستگی دارد . در ابتدا اکثر ما اول ثبح ، آخر شب یا شاید روزی دوبار جزوء شماره نه ، زندگی به روال برنامه یا چیزی مشابه آنرا مرور می کردیم تا درجه حرارت روحانی خود را اندازه بگیریم . نکته آن است که ما به این کار آنقدر ادامه دهیم تا برایمان عادت شود تا جاییکه تحت نظر داشتن بهبودی و شرایط روحانی مان برای ما بصورت یک غریزه در آید تا هر جا داریم از میسر خارج می شویم فوری متوجه گردیم و راهمان را تغییر دهیم .
· چرا لازم است که ما آنقدر به نوشتن ترازنامه شخصی ادامه دهیم تا برایمان به صورت یک غریزه در آید ؟
" یک ترازنامه شخصی "
سؤالات زیر ما را به طرف مسائلی که باید در ترازنامه شخصی به آن بپردازیم رهنمون مي سازد . بعضی مواقع ممکن است راهنمای مان از ما بخواهد که یک ترازنامه ای از یک مورد خاص در زندگی خود تهیه کنیم ، مثلاً در مورد روابط عاطفی و عشقی خود ، یا رفتار در محیط کار ، یا ممکن است راهنمای مان بخواهد سؤالات بیشتری به موارد زیر اضافه کند . ما باید همیشه با راهنمای خود در مورد کارکرد قدم هایمان مشورت کنیم .
· آیا امروز برایمان خود به خداوند مهربان و بخشنده تأکید مجدد کرده ام ؟
· آیا امروز از نیروی برتر خود درخواست راهنمایی کرده ام ؟ چگونه ؟
· چه کاری برای خدمت به خداوند و انسانها انجام داده ام ؟
· آیا امروز خداوند چیزی به من عطا کرده که بخاطر آن شکرگزار باشم ؟
· آیا باور دارم که نیروی برتر من می تواند به من نشان دهد که چگونه زندگی کنم و خود را بهتر در راستای اراده این نیرو قرار دهم ؟
· آیا امروز هیچ یک از الگوهای رفتاری قدیم را در زندگی خود تجربه کرده ام ؟ اگر آری ، کدامین الگو؟
· آیا خودخواه ، ناصادق ، ترسو یا رنجش داشتم ؟
· ایا باعث سرخوردگی خود شدم ؟
· آیا نسبت به دیگران مهربان و بخشنده بودم ؟
· آیا در مرد دیروز یا فردا نگران بودم ؟
· آیا به خود اجازه دادم که در مورد چیزی وسوسه شوم ؟ آیا بخود اجازه دادم که خیلی گرسنه ، عصبانی ، تنها یا خسته شوم ؟
· آیا در مورد هیچ چیزی خود را جدی گرفتم ؟
· آیا از هیچ مشکل جسمی ، روانی ، یا روحانی رنج بردم ؟
· آیا مسئله ای که باید با راهنمای خود مطرح می کردم درون خود نکه داشتم ؟
· آیا امروز هیچ احساس شديدی داشتم ؟ آنها چه بودند و چرا به من دست دادند ؟
· امروز در چه زمینه هایی در زندگی مشکل دارم ؟
· امروز کدامیک از نواقص من در زندگیم نقش پیدا کرد ؟ چگونه ؟
· آیا امروز ترس در زندگی من جای داشت ؟
· امروز چه کاری کردم که ارزو می کنم ان را انجام نداده بودم ؟
· امروز چه کاری نکردم که آرزو می کنم آن را انجام داده بودم ؟
· آیا تمایل دارم که تغییر کنم ؟
· آیا امروز در هیچ یک از روابط خود درگیر تنش شدم ؟ آنها چه بودند ؟
· آیا درستی و راستی را در روابطم با دیگران رعایت و حفظ کردم ؟
· آیا امروز به خود یا دیگران بطور مستقیم یا غیر مستقیم خسارت زدم ؟ چگونه ؟
· آیا معذرت خواهی یا جبران خسارت بدهکار هستم ؟
· در چه کاری اشتباه کردم ؟ آیا اگر می توانستم آن کار را دوباره انجام دهم ، چگونه رفتار می کردم ؟ دفعه بعد چگونه می توانم رفتار کنم ؟
· آیا امروز پاک ماندم ؟
· آیا امروز با خود خوب بودم ؟
· احساساتی که امروز داشتم چه بودند ؟ چگونه از آن احساسات برای انتخاب عملی که بر محور اصول باشد استفاده کردم ؟
· چگونه در خدمت دیگران بودم ؟
· امروز چه کاری انجام دادم که نسبت به آن احساس مثبتی دارم ؟
· چه چیزی امروز مرا ارضاء کرد ؟
· چه کاری امروز کردم که دوست دارم باز هم تکرار کنم ؟
· آیا امروز به جلسه رفتم یا با یک معتاد در حال بهبودی دیگر صحبت کردم ؟
· امروز چه چیزی دارم که برای آن شکرگزار هستم ؟
" اصول روحانی "
در قدم دهم ما بر روی انضباط شخصی ، صداقت ، و درستکاری تمرکز می کنیم . انضباط شخصی برای بهبودی ما ضروری است . در زمان مصرف ما افرادی خودخواه و خودمشغول بودیم . ما همیشه آسانترین راه فرار را انتخاب می کردیم . در برابر رفتارهای اجباری خود تسلیم بودیم و تمام فرصتهای خود برای رشد را نادیده می گرفتیم . اگر موردی در زندگی ما بود که به تعهد مداوم و منظم نیاز داشن به احتمال قوی ما فقط انرا در صورتی می پذیرفتیم که خیلی سخت نبود یا سد راه افراط های ما نمی شد یا اینکه آن را دوست داشتیم .
انضباط شخصی در بهبودی به معنای انجام کارهای خاص علیرغم احساسی است که نسبت به انجام آن داریم . مثلاً ما لازم است که بطور منظم به جلسات برویم حتی اگر خسته هستیم یا در محل کار سرمان شلوغ است یا در حال خوشگذرانی هستیم و یا وقتی که مأیوس و ناامید هستیم . لازم است که ما بطدر منظم به جلسات برویم حتی اگر و مخصوصاض اگر با شرایط و لازمه های بهبودی در تخاصم و تضاد هستیم . ما به جلسات می رویم ، با راهنمای خود تماس می گیریم و با دیگران کار می کنیم چون می خواهیم در NA بهبود یابیم . و اینها اعمالی هستند که بهبودی مداوم ما را تضمین می کنند . بعضی اوقات ما برای انجام این کارها بسیار مشتاق و علاقه مند هستیم . بعضی اوقات به تمامی تمایل موجود در خود نیاز داریم تا بتوانیم این اعمال را انجام دهیم . و بعضی وقتها ایت اعمال انقدر با فعالیتهای روزانه ما در هم می آمیزد که بسختی حتی متوجه می شویم که داریم انها را انجام می دهیم ؟
· چرا اصل روحانی انضباط شخصی را در این قدم لازم داریم ؟
· چگونه تمرین اصل روحانی انضباط شخصی در این قدم بر روی کل بهبودی من تأثیر می گذارد ؟
اصل روحانی صداقت در قدم یک پایه گذاری می شود و در قدم ده به بار می نشیند . ما معمولاً وقتی که تا این حد به بهبودی می رسیم از اندازه و عمق صداقت خود شگفت زده می شویم . قبلاً از لحاظ ادراک به صداقت رسیده بودیم و قادر بودیم انگیزه واقعی خود را مدتی پس از اینکه جریانی خاتمه می یافت درک کنیم . اما مروز قاد هستیم در حالیکه در حین عمل و جریان می باشیم با خودمان و درباره خودمان صادق باشیم .
· چگونه آگاه بودن از اشتباهاتم ( صداقت با خود ) به من کمک می کند تا تغییر کنم ؟
اصل روحانی درستکاری می تواند خیلی پیچیده باشد اما همین درستکاری بیش از هر اصل دیگری به ما برای تمرین اصول روحانی دیگر توانایی می دهد . در واقع درستکاری به معنی آن است که در هر موقعیتی بدانیم که باید کدام اصل را و تا چه حد تمرین کنیم . برای مثال ممکن است که ما یک شب بیرون جلسه در جمعی قرار بگیریم که دارند درباره یکی از اعضاء برنامه غیبت می کنند . مثلاً درباره رابطه نامشروعی که همسر یکی از دوستان ما دارد و ما می دانیم که این حرف واقعیت دارد چون دوست مان این مسئله را شب قبل برای ما بازگو کرده است . تشخیص اینکه در این شرایط باید چگونه رفتار کنیم احتمالاً به تمام درستکاری موجود در ما نیاز دارد . بناتراین به کدام اصل روحانی در چنین شرایطی نیازمندیم ؟ صداقت ؟ تحمل ؟ احترام ؟ خویشتن داری ؟ احتمالاً اولین فکر ما این است که سریعاً جلوی این بحث را بگیریم ، چون می دانیم که این امر که مسائل شخصی دوستمان در یک جمع مطرح شود تا چه حد می تواند باعث دلخوری او می گردد . اما انجام این کار ممکن است حقیقت داشتن این مسئله را تأیید کند و باعث خسارت بیشتری به دوستمان شود ، یا ممکن است با حالتی حق به جانب افرادی که در حال غیبت هستند را تحقیر کنیم . اکثر اوقات نیاز نیست تا شرایطی که مورد تأیید ما نیستند برخورد کنیم تا درستکاری خود را ثابت کنیم . در چنین شرایطی ما می توانیم دو کار انجام دهیم . ما یا می توانیم بحث را عوض کنیم یا می توانیم معذرت خواهی کرده و ان جمع را ترک کنیم . هر یک از این کارها هم ثیامی نافذ در مورد احساسات ما می باشد و هم اجازه می دهد که اصول مورد قبولمان را رعایت کرده و از دوست خود در حد امکان حفاظت کنیم.
· چه شرایطی در طول بهبودی من پیش آمده است که نیاز به تمرین اصل روحانی درستکاری داشت ؟ من چگونه عکس العمل نشان دادم ؟ چه مواقعی نسبت به عکس العمل خود احساس خوبی داشتم و چه مواقعی بد؟
" حرکت به جلو "
مسئله جالب در مورد قدم دهم این است که هر چه بیشتر ان را کار کنیم ، متر به ان نیاز خواهیم داشت زیرا دیگر خیلی کم اشتباه خواهیم کرد . وقتی که تازه بهبودی را آغاز کرده بودیم ، اکثر ما قادر نبودیم که رابطه ای را برای مدتی طولانی با کسی داشته باشیم . بخصوص رابطه ای که نیاز داشت تا در آن مشکلات و برخوردها را به طریقی سالم و با حفظ احترام متقابل حل کنیم . بعضی از ما افراط می کردیم و دعواهای خشونت باری با دیگران داشتیم که پس از خاتمه هیچ وقت در مورد ریشه های زیربنایی آن صحبت نمی کردیم . بعضی دیگر تفریط می کردیم و هیچ وقت با افراد خانواده و دوستان نزدیک خود ابراز مخالفت و عدم توافق نمی کردیم . بنطرمان راحتر بود که فاصله خود را حفظ کنیم تا اینکه باانها برخوردی داشته باشیم که بعد بخواهیم فکری به حالش کنیم . نهایتاً تعضی از ما از هر رابطه ای که در ان اختلاف نظری وجود داشت فرار می کردیم . برای ما فرقی نمی کرد که با این کار خود تا چه حد به شخص مقابل خسارت می زنیم چون به هر حال راحت تر از این بود که بخواهیم مشکل را حل کنیم و رابطه ای محکمتر بسازیم .
قدم دهم این امکان را به ما می دعد تا روابط طولانی مدت با دیگران داشته باشیم . ما به روابط طولانی مدت نیاز داریم ف یخصوص در NA . زیرا ما برای زنده ماندن به یکدیگر تکیه می کنیم . ما وقتی که به برنامه آمدیم و برای مدتی ماندیم ، به دیگر اعضايNA عمیقاً احساس وصل و مربوط بودن می کنیم .ما با یکدیگر کارهای خدماتی انجام داده ایم یا با یکدیگر همخانه شده ايم ، یا با هم ازدواج کرده ایم ، یا بعضی مواقع از هم طلاق گرفته ایم . ما سالگرد وقایع مهم زندگی مانند :تولد، فارغ التحصیلی ، خریدخانه ، ترفیع مقام و سالگرد یهبودی را با هم جشن گرفته ایم .
ما با هم برای فوت دیگران عزاداری کرده ایم و در دوران سخت زندگی از یکدیگر حمایت کرده و به هم آسایش بخشیده ایم . ما بر زندگی یکدیگر اثر گذاشته و تاریخ مشترکی را شکل داده ایم . ما یک جامعه هستیم .
آموختن اینکه هر وقت در اشتباه هستیم به آن اقرار کنیم ، آزادی را برای ما به ارمغان می اورد که قبلاً عرگز تجرته نکرده ایم . اقرار به اشتباه انقدر برایمان طبیعی می شود که تعجب می کنیم چرا این کار زمانی برای ما انقدر وحشتناک می نمود . شاید بخاطر اینکه از خیلی لحاظ خود را کمتر از دیگران فرض می کردیم . و اقرار به اشتباه برای مان به این معنی بود که عمیق ترین راز خود را برملاء کنیم :یعنی حقیر بودن را . اما وقتی که از طریق کارکرد قدمها ، در یافتیم که اصلاً حقیر نیستیم و درست به اندازه دیگرانسانها ارزش داریم ، دیگر اقرار به اشتباه برایمان انقدر هم مشکل نبود . ما احساس کامل بودن را شروع به تجربه کردیم .
· قدم دهم چگونه به من کمک می کند تا در زمان حال زندگی کنم ؟
· در نتیجه کارکرد قدم ده ، چه کارهایی را متفاوت با گذشته انجام می دهم ؟
کارکرد قدم دهم امکان دستیابی به تعادل و هارمونی را در زندگی برای ما بوجود می اورد . ما درمی یابیم که اوقات بیشتری خوشحال و آرام هستیم . احساس حال بد آنقدر نادر می شود گه اگر هم روی دهد ، نشان از این است که کاری را که اشتباه انجام داده ایم . وما می توانیم سریعاً با گرفتن ترازنامه شخصی به علت آن پی ببریم .
رهایی شخصی که از زمان آغاز کارکرد قدمها بدست آوردهایم ، حق انتخاب و گزینه های ما را افزایش داده است . ما آزادی کامل داریم تا هر طریقه زندگی که می خواهیم برای خود انتخاب کنیم . ما شروع به جستجو برای هدف و معنا در زندگی خود می کنیم . ما زا خود سؤال می کنیم که ایا طریق زندگی که برای خود انتخاب کرده ایم نه معتادانی که هنوز در عذابند کمک می کند ، یا دنیا را مکان بهتری برای زندگی می سازد . آن چیزی که بدنبالش هستیم را در قدم یازدهم پیدا خواهیم کرد .
« ما به تهیه ترازنامه شخصی خود ادامه دادیم و هرگاه در اشتباه بودیم سریعاً به آن اقرار کردیم »
از طرق کارکرد نه قدم قبلی ، زندگی ما به شکل هیجان انگیزی و ورای انتظارات اولیه ما ، تغییر کرده است . صداقت ، فروتنی ، و توجه به دیگران نزد ما بیشتر شده ، و ترس ، خودخواهی و رنجش ما تخفیف یافته است . اما ضمانتی وجود ندارد که تغییراتی حتی اینچنین عمق و ژرفت ، دائمی نیز باشند . چون ما بیماریی به نام اعتیاد داریم و همیشه امکان این وجود دارد که دوباره مثل گذشته شویم . بهبودی هزینه خاص خود را دارد ، مراقبت خاص ما را می طلبد . ما باید به انجام کارهایی که تاکنون برای بهبودی خود انجام داده ایم ، ادامه دهیم . ما باید به صادق بودن ادامه دهیم ، باید اعتماد و ایمان داشته باشیم ، باید به اعمال و عکس العمل هایمان توجه داشته باشیم ، و ارزیابی کنیم که آنها چگونه به نفع یا ضرر ما عمل می کنند . ما همچنین باید متوجه باشیم که اعمالمان بر دیگران چگونه تأثیر می گذارد و وقتی که تأثیر آنها منفی یا مضر است ، سریعاً نسبت به پذیرش مسئولیتمان و جبران صدمه ای که زده ایم اقدام کنیم . خلاصه اینکه باید به نوشتن ترازنامه شخصی خود ادامه دهیم و هرگاه در اشتباه بودیم سریعاً به آن اقرار کنیم .
همانطور که می بینید ، قدم دهم ما را به تکرار کارهایی که در قدمهای چهار تا نه انجام داده ایم وا می دارد ، اگرچه به شکلی کوتاهتر و خلاصه تر . شکل و نوعی که این کتاب پیشنهاد می کند درکل شامل اجزا یک ترازنامه شخصی می شود . بعضی از ما ممکن است ببینیم لازم است سؤالهای بیشتری بر روی مسائل خاصی که بر روی بهبودی شخصی ما تأثیر می گذارند را نیاز داریم به آنها توجه بیشتری کنیم را از جزوه شماره نه ، زندگی به روال برنامه بدست آوریم یا راهنمای ما ممکن در رابطه با این مسئله نظر خاصی داشته باشد . همانطور که قبلاً گفتیم این کتاب یک نقطه شروع است ، نه حرف اول و آخر در رابطه با قدمها .
· چرا انجام قدم دهم یک ضرورت است ؟
· هدف از ادامه ترازنامه شخصی چیست ؟
· راهنمای من چگونه می تواند در این رابطه به من کمک کند ؟
" احساسات در مقابل اعمال "
ما از قدم ده استفاده می کنیم تا اگاهی لازم نسبت به احساسات مان ، افکارمان و مهمتر از همه نسبت به اعمالمان را بدست اوریم و ان را حفظ کنیم . قبل از اینکه بخواهیم یک روش منظم برای نوشتن ترازنامه شخصی را اغاز کنیم . لازم است که درک کنیم چخ چیزی را می خواهیم ارزیابی کنیم . فایده چندانی ندارد که ما فهرستی از احساسات خود بنویسیم بدون اینکه انها را با اعمالی که باعث می شوند ، یا اعمالی که توسط آن احساسات جلویشان گرفته می شوند ، ربط دهیم . ما اغلب احساس خیلی بدی داریم اما رفتارمان بسیار خوب است ، یا بر عکس . برای مثال : یک عضو NA وارد جلسه ای می شود و یک عضو دیگر از او می پرسد که حالت چطور است ؟ و او در جواب می گوید (( وحشتناک )) . واضح است که این عضو دارد در مورد احساس خود صحبت می کند . وگرنه امکان ندارد که در مورد عملی که در حال انجام ان است چنین نظری داشته باشد . در واقع عمل و رفتار او بسیار هم خوب است ، چون او به جلسه امده ، صادقانه احساسات خود را بیان کرده و برای کمک دست بسوی یک عضو دیگر دراز کرده است .
از طرف دیگر ممکن است در ظاهر خیلی هم خوب بنظر رسیم در حالیکه در حال افراط در انجام کارهایی انی و بدون فکر هستیم و از روی نواقص خود عمل می کنیم . معمولاً مدتی طول می کشد تا ما به خلاء حاصل از اینگونه زندگی کردن پی ببریم . ما از انجام کاری که میکند پاک بمانیم اجتناب کرده و در انجام کارهای انی و بدون فکر افراط می کنیم و سعی می کنیم راه فرار را انتخاب کنیم . ما می دانیم که این کار به کجا منتهی می شود . قدم دهم ما را نسبت به خودمان آگاه نگه می دارد تا گرفتار افراط و تفریط نشویم . ما نباید خود را بخاطر احساس بدمان محاکمه و تنبیه کنیم . در عوض می توانیم بر روی اعمال مثبت خود تمرکز کنیم . این کار ممکن است حتی کمک کند تا احساسات ما تغییر کنند و حال خوبی پیدا کنیم . اگاه ماندن از اعمالمان کمک می کند تا الگوها و رفتارهای مخرب خود را بل از اینکه فراموش شوند و در گوشه ای از وجود ما سنگر و موضع بگیرند تشخیص دهیم ف و در نهایت از مسائلی که می توانند واقعاً برای ما خوب باشند بسادگی و با احساس جزئی از سرخوشی بگذریم .
ما بعنوان معتاد انگیزه داریم که در مورد احساسات خود نیز قضاوت کنیم . می خواهیم هر چیز که در ما احساس بدی بوجود می آورد را سریعاً متوقف کنیم . ما اغلب این موضوع که اگر شرایط را بسنجیم ، احساسات ما هم کاملاًً عادی اند را فراموش می کنیم .
برای مثال ما با این مشکل روبرو هستیم که خیلی زود عصبانی می شویم و از احساسی که به ما دست می دهد خوشمان نمی اید . ما در مورد این احساس قضاوت می کنیم و به این نتیجه می رسیم که حق نداریم این چنین احساسی داشته باشیم . پس بیشترین تلاش خود را برای سرکوب کردن احساس عصبانیت انجام می دهیم . در صورتیکه ما تجاربی را تجربه کرده ایم که می تواند هر کسی را عصبانی کند . شاید با کسی رابطه داریم که دائم به ما بی احترامی می کند . شاید چند بار حق ما را برای ارتقاء و پیشرفت در محل کارمان نادیده گرفته و ضایع کرده باشند . عکس العمل ما در این شرایط خشم و عصبانیت است . در حق ما اجحاف شده و واضح است که عصبانی می شویم . حال زمانی رسیده که بهبودی ما می تواند ما را بجلو رانده و یطرف احساس احترام به خود سوق دهد و یا برعکس بیماران ما را به سمت ابری غلیظ از افسردگی و رنجش پایین کشد .
این مسئله رابطه مستقیم با عکس العمل ما درهنگام عصبانيت دارد . اگر فریاد بزنیم ، فحش دهیم ، و اشیاء را پرتاب کنیم ، امکان بهبود رابطه یا شرایط کاری را از بین برده ایم . اگر هیچ کاری نيز انجام ندهیم و احساس خشم و عصبانیت را در خود دفن کنیم ، فقط باعث افسرده شدن و رنجش پیدا کردن خود می شویم بدون اینکه شرایط یا روابط را تغییر داده و بهبود بخشیده باشیم. اما اگر رفتار مثبت و سازنده با هدف بهبود شرایط داشته باشیم، اوضاع ممکن است بهتر شود . حداقل اینکه بهتر می توانیم تشخیص دهیم که زمانش رسیده تا آن رابطه یا شرایط را رها و ترک کنیم و پس از آن نیز احساس تأسف و پشیمانی نکنیم .
بعضی مواقع تنها کاری که لازم است با احساسات خود انجام دهیم ، این است که فقط آنها را احساس و تجربه کنیم . برای مثال اگر کسی را از دست داده ایم ، مطمئناً احساس اندوه خواهیم کرد . این اندوه ممکن است برای مدت درازی با ما باشد . و فقط زمانی تخفیف یابد که ما به اندازه کافی اندو هگین و عزادار بوده باشیم . ما نمی توانیم به اندوه خود اجازه دهیم تا آنقدر بر روی ما تأثیر گذارد که دیگر قادر به ادامه زندگی عادی نباشیم ، اما می توانیم انتظار داشته باشیم که برروی ما تأثیر گذارد و ممکن است به راحتی حواسمان پرت شود و پریشان گردیم ، و یا برای شرکت در مراسم جشن و شادی مشکل داشته باشیم . ما لازم است تا بین انکار احساساتمان و یا غرق شدن در آن ، تعادل برقرار کنیم . ما نمی خواهیم که افراط یا تفریط کنیم . این مفهوم کاملاً ساده بنظر می رسد –حتی آنقدر ساده که بنظر می رسد نیازی به بیان ندارد اما اکثر اعضاء ما متفق القول هستند که به سالها بهبودی نیاز است تا بتوان در اکثر اوقات تعادل داشت .
بنابراین قدم دهم به ما آزادی می بخشد تا از طریق تشخیص تفاوت بین احساسات و اعمال خود ، احساسات مان را تجربه کنیم .
· آیا مواقعی وجود دارد که من در تشخیص تفاوت بین احساسات و اعمال خود گیج شوم ؟ توضیح دهید .
" درست و غلط "
قدم به ما می گوید که وقتی در اشتباه هستیم باید سریعاًبه آن اقرار کنیم . بنظر می رسد در این قدم فرض بر این است که ما آگاه هستیم که چه مواقعی در اشتباه می باشیم ، اما واقعیت این است اکثر ما از این امر آگاه نیستیم ، اقلاً نه خیلی فوری ما به تمرین مستمر در گرفتن ترازنامه شخصی نیاز داریم تا در تشخیص اشتباه خود خبره و حرفه ای شویم . بیایید با این مسئله روبرو شویم که همه ما وقتی که تازه بهبودی را شروع کرده بودیم برای مدتی با بای دنیا در تضاد بودیم . همانگونه که کتاب پایه می گوید (( مهارتهای ما در زندگی تا حد حیوانی نزول کرده بود))
ما نمی دانستیم که با دیگران چگونه درست ارتباط برقرار کنیم . ما در بهبودی شروع به یاد گرفتن کردیم ، اما در این فرآیند اشتباهات زیادی نیز مرتکب شدیم . اکثر ما این دوره را گذرانده ایم که در آن نسبت به ارزش هایی که در بهبودی درک کرده بودیم بسیار متعصب شده و این تعصب را نه تنها برای خود بلکه برای دیگران نیز اعمال می کردیم اصولی و درست است که با افرادی که رفتارشان غیر قابل پذیرش است ، برخورد کنیم . اما در واقع ، این رفتار خود ما بود که غیر قابل پذیرش بود . حق به جانب ، مغرور و قاطع بودیم . ما در اشتباه بودیم .
یا بعضی از ما ، بعد از اینکه سالها نقش پادویی را بازی کرده بودیم که همگان آن را لگدکوب می کردند ، تصمیم گرفتیم که لازمه بهبودی این است که به اصطلاح حق خود را بگیریم . اما هیچکس حق نداشت که روز بدی داشته باشد و در نتیجه فراموش کند که ما برای او پیغام گذاشته ایم تا به ما تلفن کند . هیچکس اجازه نداشت تا حتی برای مدتی کوتاه از لحاظ احساسی و معنوی در دسترس ما نباشد . دراماکنی که آنجا ما کارهای روزمره خود را انجام می دادیم ، با عصبانیت خواهان خدمات رسانی بی عیب و نقص می شدیم . این کارها بیش از گرفتن حقمان بود . رفتار ما نابالغ و خصمانه بوده است . ما در اشتباه بودیم .
حتی اگر کسی به ما صدمه بزند ، امکان دارد در نهایت شخصی که اشتباه می کند ، ما باشیم . چگونه ؟ مثلاً ، راهنمای ما حرف خیلی آزاردهنده ای به ما می زند و ما به جا ی اینکه این مسئله را با خود راهنمایان مطرح کنیم ، آن را ظرف دو یا سه جلسه بعدی با ده ، دوازده نفر از دوستان خود مطرح نمائیم . هنوز یک هفته نشده ، نصف انجمن دارد درباره اینکه فلان کس چه حرف بد و ناسزایی در حق رهجوی خود زده ، صحبت می کند ، و این فقط در صورتی است که داستان حالت واقعی خود را حفظ کند و یک کلاغ ، چهل کلاغ نشود . پس می بینیم که شرایط بدون اینکه اشتباهی از ما سرزده باشد شروع شده ، اما به آنجا ختم شد که ما بی اعتبار کردن راهنمای خود در برنامه به او صدمه زدیم . مکانی که او نیز به اندازه ما به آنجا نیز دارد .تا اشتباه کردن داشته باشد و به اندازه خاص خود بهبود پیدا کند .
· آیا مواقعی در بهبودی من بوده که در اشتباه باشم ، اما در چند وقت بعد از آن آگاه نباشم ؟ آنها چه بودند ؟
· اشتباهات من چگونه بر زندگی خودم تأثیر گذاشت ؟ بر زندگی دیگران چطور ؟
تشخیص مواقعی که در اشتباه هستیم به اندازه کافی سخت است و اقرار به آن نیز دشوارتر . درست مانند قدم نهم باید مواظب باشیم که با اقرار باعث خسارت بیشتری نشویم .
برای مثال بعضی مواقع ما از این طریق که یکی از دوستان یا نزدیکان با ما صحبت نمی کند و با ما سر سنگین شده ، تشخیص می دهیم که به او آزار رسانده ایم . اما خودمان مطمئن نیستيم که چه گفته ایم یا چکار کرده ایم . و بجای اينکه وقت بگذاریم و فکر کنیم که چه ممکن است از ما سر زده باشد یا از خود شخص مقابل دلیل دلخوریش را بپرسیم ، تصمیم می گیریم که همه احتمالات را پوشش دهیم و یک اقرا ر کلی نماییم . من پیش آن شخص رفته و می گویم (( لطفاً مرا بخاطر هر کاری که در طول مدت آشناییمان انجام داده ام که باعث آزار توشده ، ببخش .))
در قدم دهم نیاز است تا در چنین شرایطی وقت گذاشته و خود را مرور کنیم . احتمالش زیاد است که اگر فکر کنیم تا بخاطر آوریم که رفتار شخص مقابل از کی تغییر کرده و رفنار خودمان را درست قبل از آن زمان بررسی کنیم ، به اشتباه خود پی خواهیم برد . این کار ممکن است دردناک و شرم آور باشد و به سعی و تلاش نیاز داشته باشد . اما این در مورد همه صدق می کند . تنبلی نیز یک نقص اخلاقی است و ما توان عمل از روی آن را نداریم . و اگر هم گیج شدیم و نتوانستیم دست بر روی عمل یا گفته آزاردهنده ای بگذاریم ، مشکلی نخواهد داشت تا با خود شخص مربوطه صحبت کنیم و به او بگوییم که بنظر می رسد مدتی است که او از ما عصبانی یا دلخور است و اینکه ما به رابطه خود با او اهمیت می دهیم و دوست داریم که اگر حرف یا دلخوری دارد برای ما بازگو کند . اکثر ما از اینکه در چنین شرایطی چه چیزی خواهیم شنید ، ترس داریم . اما نمی توانیم اجازه دهیم که ترس ما جلوی کارکرد قدم ده را بگیرد .
مسئله دیگری نیز وجود دارد که می تواند اقرار و اعتراف ما به اشتباه مان را کاملاً بی اثر سازد : اینکه به اشتباه خود اقرار کنیم و بلافاصله بگوییم که البته بخاطر فلان عمل بود که من مجبور شدم اینگونه رفتار کنم . برای مثال رفتار بدی از فرزند ما سر زده و ما در عوض سر او داد کشیده و به او فحش داده ایم . حال اگر وقتی داریم به اشتباه خود اعتراف می کنیم ، به او بگوییم که رفتار او باعث شد که ما اینگونه عکس العمل نشان دهیم ، فقط سعی کرده ایم که کار اول خود را توجیه کنیم و در اصل اشتباه مان را دو برابر کرده ایم .
برخلاف روندی که از قدم چهار تا قدم نه وجود دارد و در آن ما به رویدادهای گذشته می پردازیم . قدم ده ما را به روز و جاری نگه می دارد . ما دیگر نمی خواهیم که مشکلات و اشتباهات حل نشده بر روی هم انباشته شوند . لازم است که ما سعی کنیم دائما ً با اعمال و رفتار خود روبرو و در تماس باشیم . ما با تغییرات مداوم در دیدگاهها و نظرات خود کارهایمان را انجام می دهیم . اگر ببینیم که منفی گرا شده و دائم در حال شکایت هستیم ، باید وقت بگذاریم و در مورد چیزهایی که جای شکرگزاری دارند فکر کنیم . ما لازم است تا به عکس العمل های خود وقتی که که کار اشتباهی انجام می دهیم توجه کنیم . آیا اولین فکری که به سرمان می آید توجیه کردن است ؟ آیا ادعا داریم که تحت تأثیر نفوذ منفی دیگران ، یا تحت تأثیر بیماری خود بوده ایم ؟ باید همه بهانه ها را کنار بگذاریم ما مسئول اعمال خود هستیم . امكان اینکه نواقص اخلاقی مان بر ما غلبه کنند ، زیاد است اما این مسئله هم نمی تواند توجیه ای برای رفتارمان باشد . لازم است که مسئولیت خود را بپذیریم و به داشتن تمایل جهت بر طرف شدن کمبودهایمان ادامه دهیم .
· هر گاه در اشتباه بودیم سریعاًبه آن اقرار کردیم . برای شما چه مفهومی دارد ؟
· آیا مواردی در بهبودی من بوده که بواسطه صحبت کردن پیش از موعد با کسی و یا سرزنش دیگران بخاطر رفتارم ، باعث بدتر شدن اوضاع شده باشم ؟ آنها چه بودند ؟
· چگونه اقرار سریع به اشتباهم به من کمک می کند تا رفتار خود را تغییر دهم ؟
قدم ده بر لزوم استمرار و تداوم ما در نوشتن ترازنامه شخصی مان تأکید می کند و بنظر می رسد که تنها ادعای آن این است که ما از ابن طریق می توانیم به اشتباهات خود را تشخیص دهیم اگر در مقایسه به کارهای خود نگاه نکنیم ؟ تشخیص دادن کارهای درستمان و دست یافتن به یک سری ارزشهای شخصی نیز بخشی از ترازنامه نویسی است . به همان اندازه که تشخیص مسئولیت هایمان قسمتی از ترازنامه نویسی می باشد . اکثر ما با مفهوم حق داشتن ، مشکل دااریم . ما زمانهای را یخاطر می آوریم که سرسختانه از عقیذه ای دفاع می کردیم زیا می دانستیم که حق با ماست . اما در هنگام بهبودی آموختیم که تحقیر و لگدکوب دیگران در بحث ما را ناحق و باطل می سازد با ممکن است ارزشهای شخصی برای خود داشته باشیم که می دانیم درست و برحق هستند اما اگر بخواهیم اصرار کنیم که دیگران نیز طنق آن رفتار کنند ، دیگر بر حق نبوده بلکه پرتوقع و حق به جانب بوده ایم . پس باید چکار کنیم که با حق داشتن راحت باشیم و در آن افراط و تفریط نکنیم ؟ اول و مهمتر از همه ، باید قدم ششم و هفتم را کار کنم تا نواقص شخصیتی ما نتوانند کارهای مثبت ما را به کارهای منفی تبدیل کنند و بعد از آنکه باید درک کنیم که احتمالاً مدت زمان ، و مقداری آزمون خطا نیاز داریم تا بتوانیم با زندگی جدید خود در بهبودی راحت باشیم .
· آیا شرایطی در بهبودی من وجود داشته که از تشخیص اینکه کاری را بخوبی انجام داده ام احساس بدی و ناراحت کنم ؟
" هر چند وقت یکبار باید ترازنامه شخصی بنویسم ؟ "
کتاب چگونگی عملکرد می گوید (( در حالیکه هدف ما این است تا در طی روز آگاهی از خود را حفظ کنیم )) ، بهترین کار این است هر روز در پایان روز بنشینیم و این قدم را کار کنیم . لازم است که ما هر روز کاری را انجام دهیم تا برایمان به صورت عادی درآید و اصول روحانی حاصل از آن در ذهن و باطن ما رسوخ کند . هر چقدر بیشتر پاک بمانیم و روزهای مستمر پرهیز کامل از مصرف هرگونه موادمخدر به هفته ها ، ماهها ، و سالها تبدیل شود می بینیم که نوشتن ترازنامه شخصی بیشتر و بیشتر قسمتی از طبیعت ما گشته است . می بینیم که بطور طبیعی و بدون فکر زیاد مراقب شرایط روحانی خود هستیم . اگر داریم به سمت انجام کاری می رویم که درست نیست ، یا داریم رفتاری را آغاز می کنیم که مطمئناً باعث خسارت می شود ، دیگر فوری متوجه می شویم و می توانیم آنرا اصلاح کنیم . بنابراین تعدد و تناوب ترازنامه نوشتن به تجربه ما در بهبودی بستگی دارد . در ابتدا اکثر ما اول ثبح ، آخر شب یا شاید روزی دوبار جزوء شماره نه ، زندگی به روال برنامه یا چیزی مشابه آنرا مرور می کردیم تا درجه حرارت روحانی خود را اندازه بگیریم . نکته آن است که ما به این کار آنقدر ادامه دهیم تا برایمان عادت شود تا جاییکه تحت نظر داشتن بهبودی و شرایط روحانی مان برای ما بصورت یک غریزه در آید تا هر جا داریم از میسر خارج می شویم فوری متوجه گردیم و راهمان را تغییر دهیم .
· چرا لازم است که ما آنقدر به نوشتن ترازنامه شخصی ادامه دهیم تا برایمان به صورت یک غریزه در آید ؟
" یک ترازنامه شخصی "
سؤالات زیر ما را به طرف مسائلی که باید در ترازنامه شخصی به آن بپردازیم رهنمون مي سازد . بعضی مواقع ممکن است راهنمای مان از ما بخواهد که یک ترازنامه ای از یک مورد خاص در زندگی خود تهیه کنیم ، مثلاً در مورد روابط عاطفی و عشقی خود ، یا رفتار در محیط کار ، یا ممکن است راهنمای مان بخواهد سؤالات بیشتری به موارد زیر اضافه کند . ما باید همیشه با راهنمای خود در مورد کارکرد قدم هایمان مشورت کنیم .
· آیا امروز برایمان خود به خداوند مهربان و بخشنده تأکید مجدد کرده ام ؟
· آیا امروز از نیروی برتر خود درخواست راهنمایی کرده ام ؟ چگونه ؟
· چه کاری برای خدمت به خداوند و انسانها انجام داده ام ؟
· آیا امروز خداوند چیزی به من عطا کرده که بخاطر آن شکرگزار باشم ؟
· آیا باور دارم که نیروی برتر من می تواند به من نشان دهد که چگونه زندگی کنم و خود را بهتر در راستای اراده این نیرو قرار دهم ؟
· آیا امروز هیچ یک از الگوهای رفتاری قدیم را در زندگی خود تجربه کرده ام ؟ اگر آری ، کدامین الگو؟
· آیا خودخواه ، ناصادق ، ترسو یا رنجش داشتم ؟
· ایا باعث سرخوردگی خود شدم ؟
· آیا نسبت به دیگران مهربان و بخشنده بودم ؟
· آیا در مرد دیروز یا فردا نگران بودم ؟
· آیا به خود اجازه دادم که در مورد چیزی وسوسه شوم ؟ آیا بخود اجازه دادم که خیلی گرسنه ، عصبانی ، تنها یا خسته شوم ؟
· آیا در مورد هیچ چیزی خود را جدی گرفتم ؟
· آیا از هیچ مشکل جسمی ، روانی ، یا روحانی رنج بردم ؟
· آیا مسئله ای که باید با راهنمای خود مطرح می کردم درون خود نکه داشتم ؟
· آیا امروز هیچ احساس شديدی داشتم ؟ آنها چه بودند و چرا به من دست دادند ؟
· امروز در چه زمینه هایی در زندگی مشکل دارم ؟
· امروز کدامیک از نواقص من در زندگیم نقش پیدا کرد ؟ چگونه ؟
· آیا امروز ترس در زندگی من جای داشت ؟
· امروز چه کاری کردم که ارزو می کنم ان را انجام نداده بودم ؟
· امروز چه کاری نکردم که آرزو می کنم آن را انجام داده بودم ؟
· آیا تمایل دارم که تغییر کنم ؟
· آیا امروز در هیچ یک از روابط خود درگیر تنش شدم ؟ آنها چه بودند ؟
· آیا درستی و راستی را در روابطم با دیگران رعایت و حفظ کردم ؟
· آیا امروز به خود یا دیگران بطور مستقیم یا غیر مستقیم خسارت زدم ؟ چگونه ؟
· آیا معذرت خواهی یا جبران خسارت بدهکار هستم ؟
· در چه کاری اشتباه کردم ؟ آیا اگر می توانستم آن کار را دوباره انجام دهم ، چگونه رفتار می کردم ؟ دفعه بعد چگونه می توانم رفتار کنم ؟
· آیا امروز پاک ماندم ؟
· آیا امروز با خود خوب بودم ؟
· احساساتی که امروز داشتم چه بودند ؟ چگونه از آن احساسات برای انتخاب عملی که بر محور اصول باشد استفاده کردم ؟
· چگونه در خدمت دیگران بودم ؟
· امروز چه کاری انجام دادم که نسبت به آن احساس مثبتی دارم ؟
· چه چیزی امروز مرا ارضاء کرد ؟
· چه کاری امروز کردم که دوست دارم باز هم تکرار کنم ؟
· آیا امروز به جلسه رفتم یا با یک معتاد در حال بهبودی دیگر صحبت کردم ؟
· امروز چه چیزی دارم که برای آن شکرگزار هستم ؟
" اصول روحانی "
در قدم دهم ما بر روی انضباط شخصی ، صداقت ، و درستکاری تمرکز می کنیم . انضباط شخصی برای بهبودی ما ضروری است . در زمان مصرف ما افرادی خودخواه و خودمشغول بودیم . ما همیشه آسانترین راه فرار را انتخاب می کردیم . در برابر رفتارهای اجباری خود تسلیم بودیم و تمام فرصتهای خود برای رشد را نادیده می گرفتیم . اگر موردی در زندگی ما بود که به تعهد مداوم و منظم نیاز داشن به احتمال قوی ما فقط انرا در صورتی می پذیرفتیم که خیلی سخت نبود یا سد راه افراط های ما نمی شد یا اینکه آن را دوست داشتیم .
انضباط شخصی در بهبودی به معنای انجام کارهای خاص علیرغم احساسی است که نسبت به انجام آن داریم . مثلاً ما لازم است که بطور منظم به جلسات برویم حتی اگر خسته هستیم یا در محل کار سرمان شلوغ است یا در حال خوشگذرانی هستیم و یا وقتی که مأیوس و ناامید هستیم . لازم است که ما بطدر منظم به جلسات برویم حتی اگر و مخصوصاض اگر با شرایط و لازمه های بهبودی در تخاصم و تضاد هستیم . ما به جلسات می رویم ، با راهنمای خود تماس می گیریم و با دیگران کار می کنیم چون می خواهیم در NA بهبود یابیم . و اینها اعمالی هستند که بهبودی مداوم ما را تضمین می کنند . بعضی اوقات ما برای انجام این کارها بسیار مشتاق و علاقه مند هستیم . بعضی اوقات به تمامی تمایل موجود در خود نیاز داریم تا بتوانیم این اعمال را انجام دهیم . و بعضی وقتها ایت اعمال انقدر با فعالیتهای روزانه ما در هم می آمیزد که بسختی حتی متوجه می شویم که داریم انها را انجام می دهیم ؟
· چرا اصل روحانی انضباط شخصی را در این قدم لازم داریم ؟
· چگونه تمرین اصل روحانی انضباط شخصی در این قدم بر روی کل بهبودی من تأثیر می گذارد ؟
اصل روحانی صداقت در قدم یک پایه گذاری می شود و در قدم ده به بار می نشیند . ما معمولاً وقتی که تا این حد به بهبودی می رسیم از اندازه و عمق صداقت خود شگفت زده می شویم . قبلاً از لحاظ ادراک به صداقت رسیده بودیم و قادر بودیم انگیزه واقعی خود را مدتی پس از اینکه جریانی خاتمه می یافت درک کنیم . اما مروز قاد هستیم در حالیکه در حین عمل و جریان می باشیم با خودمان و درباره خودمان صادق باشیم .
· چگونه آگاه بودن از اشتباهاتم ( صداقت با خود ) به من کمک می کند تا تغییر کنم ؟
اصل روحانی درستکاری می تواند خیلی پیچیده باشد اما همین درستکاری بیش از هر اصل دیگری به ما برای تمرین اصول روحانی دیگر توانایی می دهد . در واقع درستکاری به معنی آن است که در هر موقعیتی بدانیم که باید کدام اصل را و تا چه حد تمرین کنیم . برای مثال ممکن است که ما یک شب بیرون جلسه در جمعی قرار بگیریم که دارند درباره یکی از اعضاء برنامه غیبت می کنند . مثلاً درباره رابطه نامشروعی که همسر یکی از دوستان ما دارد و ما می دانیم که این حرف واقعیت دارد چون دوست مان این مسئله را شب قبل برای ما بازگو کرده است . تشخیص اینکه در این شرایط باید چگونه رفتار کنیم احتمالاً به تمام درستکاری موجود در ما نیاز دارد . بناتراین به کدام اصل روحانی در چنین شرایطی نیازمندیم ؟ صداقت ؟ تحمل ؟ احترام ؟ خویشتن داری ؟ احتمالاً اولین فکر ما این است که سریعاً جلوی این بحث را بگیریم ، چون می دانیم که این امر که مسائل شخصی دوستمان در یک جمع مطرح شود تا چه حد می تواند باعث دلخوری او می گردد . اما انجام این کار ممکن است حقیقت داشتن این مسئله را تأیید کند و باعث خسارت بیشتری به دوستمان شود ، یا ممکن است با حالتی حق به جانب افرادی که در حال غیبت هستند را تحقیر کنیم . اکثر اوقات نیاز نیست تا شرایطی که مورد تأیید ما نیستند برخورد کنیم تا درستکاری خود را ثابت کنیم . در چنین شرایطی ما می توانیم دو کار انجام دهیم . ما یا می توانیم بحث را عوض کنیم یا می توانیم معذرت خواهی کرده و ان جمع را ترک کنیم . هر یک از این کارها هم ثیامی نافذ در مورد احساسات ما می باشد و هم اجازه می دهد که اصول مورد قبولمان را رعایت کرده و از دوست خود در حد امکان حفاظت کنیم.
· چه شرایطی در طول بهبودی من پیش آمده است که نیاز به تمرین اصل روحانی درستکاری داشت ؟ من چگونه عکس العمل نشان دادم ؟ چه مواقعی نسبت به عکس العمل خود احساس خوبی داشتم و چه مواقعی بد؟
" حرکت به جلو "
مسئله جالب در مورد قدم دهم این است که هر چه بیشتر ان را کار کنیم ، متر به ان نیاز خواهیم داشت زیرا دیگر خیلی کم اشتباه خواهیم کرد . وقتی که تازه بهبودی را آغاز کرده بودیم ، اکثر ما قادر نبودیم که رابطه ای را برای مدتی طولانی با کسی داشته باشیم . بخصوص رابطه ای که نیاز داشت تا در آن مشکلات و برخوردها را به طریقی سالم و با حفظ احترام متقابل حل کنیم . بعضی از ما افراط می کردیم و دعواهای خشونت باری با دیگران داشتیم که پس از خاتمه هیچ وقت در مورد ریشه های زیربنایی آن صحبت نمی کردیم . بعضی دیگر تفریط می کردیم و هیچ وقت با افراد خانواده و دوستان نزدیک خود ابراز مخالفت و عدم توافق نمی کردیم . بنطرمان راحتر بود که فاصله خود را حفظ کنیم تا اینکه باانها برخوردی داشته باشیم که بعد بخواهیم فکری به حالش کنیم . نهایتاً تعضی از ما از هر رابطه ای که در ان اختلاف نظری وجود داشت فرار می کردیم . برای ما فرقی نمی کرد که با این کار خود تا چه حد به شخص مقابل خسارت می زنیم چون به هر حال راحت تر از این بود که بخواهیم مشکل را حل کنیم و رابطه ای محکمتر بسازیم .
قدم دهم این امکان را به ما می دعد تا روابط طولانی مدت با دیگران داشته باشیم . ما به روابط طولانی مدت نیاز داریم ف یخصوص در NA . زیرا ما برای زنده ماندن به یکدیگر تکیه می کنیم . ما وقتی که به برنامه آمدیم و برای مدتی ماندیم ، به دیگر اعضايNA عمیقاً احساس وصل و مربوط بودن می کنیم .ما با یکدیگر کارهای خدماتی انجام داده ایم یا با یکدیگر همخانه شده ايم ، یا با هم ازدواج کرده ایم ، یا بعضی مواقع از هم طلاق گرفته ایم . ما سالگرد وقایع مهم زندگی مانند :تولد، فارغ التحصیلی ، خریدخانه ، ترفیع مقام و سالگرد یهبودی را با هم جشن گرفته ایم .
ما با هم برای فوت دیگران عزاداری کرده ایم و در دوران سخت زندگی از یکدیگر حمایت کرده و به هم آسایش بخشیده ایم . ما بر زندگی یکدیگر اثر گذاشته و تاریخ مشترکی را شکل داده ایم . ما یک جامعه هستیم .
آموختن اینکه هر وقت در اشتباه هستیم به آن اقرار کنیم ، آزادی را برای ما به ارمغان می اورد که قبلاً عرگز تجرته نکرده ایم . اقرار به اشتباه انقدر برایمان طبیعی می شود که تعجب می کنیم چرا این کار زمانی برای ما انقدر وحشتناک می نمود . شاید بخاطر اینکه از خیلی لحاظ خود را کمتر از دیگران فرض می کردیم . و اقرار به اشتباه برای مان به این معنی بود که عمیق ترین راز خود را برملاء کنیم :یعنی حقیر بودن را . اما وقتی که از طریق کارکرد قدمها ، در یافتیم که اصلاً حقیر نیستیم و درست به اندازه دیگرانسانها ارزش داریم ، دیگر اقرار به اشتباه برایمان انقدر هم مشکل نبود . ما احساس کامل بودن را شروع به تجربه کردیم .
· قدم دهم چگونه به من کمک می کند تا در زمان حال زندگی کنم ؟
· در نتیجه کارکرد قدم ده ، چه کارهایی را متفاوت با گذشته انجام می دهم ؟
کارکرد قدم دهم امکان دستیابی به تعادل و هارمونی را در زندگی برای ما بوجود می اورد . ما درمی یابیم که اوقات بیشتری خوشحال و آرام هستیم . احساس حال بد آنقدر نادر می شود گه اگر هم روی دهد ، نشان از این است که کاری را که اشتباه انجام داده ایم . وما می توانیم سریعاً با گرفتن ترازنامه شخصی به علت آن پی ببریم .
رهایی شخصی که از زمان آغاز کارکرد قدمها بدست آوردهایم ، حق انتخاب و گزینه های ما را افزایش داده است . ما آزادی کامل داریم تا هر طریقه زندگی که می خواهیم برای خود انتخاب کنیم . ما شروع به جستجو برای هدف و معنا در زندگی خود می کنیم . ما زا خود سؤال می کنیم که ایا طریق زندگی که برای خود انتخاب کرده ایم نه معتادانی که هنوز در عذابند کمک می کند ، یا دنیا را مکان بهتری برای زندگی می سازد . آن چیزی که بدنبالش هستیم را در قدم یازدهم پیدا خواهیم کرد .