2014-06-12، 10:10
اين برودت و سردى از کجا در وجود من دويده بود. نگاهم خالى بود, نور نداشت.حس مى کردم.اما در تنهايى ام اينگونه فکر نمى کردم. به خودم مى گفتم؛ سه روز ديگر مقاومت کن,دو روز ديگر, یک روز ديگر سفر تمام مى شود و من مقاومت کردم,برنده شدم,در اين ماراتن بى تفاوتى!
هرگز توان خود را در تغییر دادن خویش دست کم نگیر