2013-11-06، 09:56
5- چه تجربیاتی را بعد از اعتراف خطاهایم به دست خواهم آورد؟ در این که چه احساسی باید داشته باشم و چه تجربه ای کنم؟
|
5- چه تجربیاتی را بعد از اعتراف خطاهایم به دست خواهم آورد؟ در این که چه احساس
|
2013-11-06، 09:56
5- چه تجربیاتی را بعد از اعتراف خطاهایم به دست خواهم آورد؟ در این که چه احساسی باید داشته باشم و چه تجربه ای کنم؟
2014-01-31، 05:43
بهترین تجربه برای من تجربه فروتنی و ارامش بود.و دیگر اینکه حس خویشتن پذیری مرا افزایش داد و بطور شفاف فهمیدم چگونه انسانی هستم و هم انسان مثبتی هستم و هم منفی!و توانایی این را دارم که خم کارهای خوب انجام دهم و خادم خداوند باشم و هم قادرم خسارتها باورکردنی ببار اورم!و فهمیدم در چه زمینه هایی نشکل دارم و باید بروی ان کار کنم.با مشارکت مسایلی که صرف سرکوب و مخفی نگهداشتنش میکردم و اقرار ان به خداوند و راهنما و خودم فهمیدم لازم نیست اینقدر انرژی بیهوده مصرف کنم
تمام ارسالهایم تجربه گذشته ام است و دیدم نسبت به بهبودی تغییر کرده است و اینها نیست
2014-09-14، 08:16
اول اینکه متوجه شدم بیمار هستم و نواقصي دارم، و بعد کم کم طرز برخورد با مشکلاتم ، با ديگران را یاد گرفتم، دارم سعي ميکنم انسان پاک و درستی شوم افکارم رها کنم تا احساس خوبی داشته باشم و حضور خداوند را حس کنم.
مثلا در مورد رنجشي که از پدرم به عنوان انتخاب همسرش داشتم نامه ای به پدرم نوشتم و از او شکایت و گلایه کردم که چرا پدر مديري نبودی و من و برادرهایم را تحت تاثیر رفتارهای بیمارگونه خودت و نامادريم قرار دادی و تو بودی که نتوانستی مدیریت درست و پدرانه ای داشته باشی و ما به شدت بیمار و افسرده شده ایم. چند رو ز بعد خودم را جای پدرم گذاشتم و نامه ای با این عنوان به دخترم نوشتم: زهرا جان، شما عزيزان من بودید و من آرزوی خوشبختی برای شما داشتم و دارم ولی تابع رسم و رسوم هستم بيشتر از این بلد نبودم و نيستم، پدر ناآگاهت را ببخش. احساس حضور خداوند بهم دست داد . ولی هنوز حضورا باهاش روبرو نشدم سپاس شده توسط: sabor
2014-11-04، 03:45
من همانطور که بیان کردم بعداز اینکه رنجشهام رو بیان کردم وبرروی زخمهام که دراثررنجش ایجاد شده بود مرهم گذاشتم د وبه سهم ونقش خودم در قضایا پی بردم از میان این دریایی خشم وناامیدی صبوری دیگرمتولد شد ولی اینبار واقعا خود واقعیش بدون نقاب حالا میتونم نقش دیگران و نگرانیهای اونهارو هم بفهمم امروز من باانسانهای پیرامون زندگیم همدردی دارم احساسشون رو درک میکنم بهشون احترام می گذارم وهرگز دیگه باورندارم که من از همه بهتر وبرترم من بابت اشتباهاتی که مرتکب شده بودم جایگاه خودم را پیداکردم ٬ شاید خیلی جاها من خیلی متضررشده بودم وا مروز برای تمام کسانی که مثل گذشته من درونی بیماردارن به درگاه خداوند دعا میکنم که اونها هم یکروز به نقش خودشون پی ببرن وبادرک قضیه بتونن زندگی سالم وسرشاراز عشق وبدون ترس و خود محوری داشته باشن ٬ خوشحالم که کوله بار گذشته رو زمین گذاشتم وسبکبال وباعشق ودرک متقابل میتونم به زندگیم ادامه بدم و باز خوشحالم که امروز انسان دیگری هستم بامقایسه دیروزم شادباشید تجربه بسیارزیبایست برای شما هم آرزوی این تجربه را دارم .
|
|
موضوعهای مشابه… | |||||
موضوع | نویسنده | پاسخ | بازدید | آخرین ارسال | |
27- بعد از اعتراف به خدا چه احساسی داشتم؟ بعد از اعتراف به خودم؟ بعد از اعتراف | mehdiast | 4 | 3,350 |
2014-11-29، 02:27 آخرین ارسال: sabor |
|
24- می توانم زمانی را به خاطر بیاورم که کسی یک خطا یا اشتباه را به من اعتراف کر | mehdiast | 4 | 2,802 |
2014-11-29، 02:23 آخرین ارسال: sabor |
|
23- صادق بودن و اعتراف یک اشتباه نتایج مثبتی دارد؟ چه نتایجی؟ | mehdiast | 4 | 3,014 |
2014-11-29، 02:21 آخرین ارسال: sabor |
|
22- چه چیزی هست که من نمی خواهم به دیگران بگویم؟ می توانم از آنجا شروع کنم؟ | mehdiast | 4 | 3,192 |
2014-11-29، 02:20 آخرین ارسال: sabor |
|
20- چطور اعتراف خطاهایم به دیگران توانایی مرا برای دیدن خودم افزایش می دهد؟ | mehdiast | 4 | 3,224 |
2014-11-29، 02:17 آخرین ارسال: sabor |