2015-08-20، 09:03
ای مهرباتر از برگ ، در بوسه های باران ...
بیداری ستاره ، در چشم جویباران ....
آیینه ی نگاهت ، پیوند صبح ساحل ...
لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران ...
باز ا که در هوایت، خاموشی جنونم ...
فریادها برانگیخت، از سنگ کوهساران...
ای جویبار جاری ..! زین برگ مگریز ...
کاینگونه فرصت از کف دادند بیشماران ...
گفتی به روزگاران مهری نشسته ، گفتم :
بیرون نمیتوان کرد "حتی" به روزگاران ...
بیگانگی زحد رفت ، ای آشنا مپرهیز ...
زین عاشق پشیمان ، سرخیل شرمساران ...
پیش از من و تو بسیار، بودند و نقش بستند ...
دیوار زندگی را اینگونه یادگاران ...
وین نغمه محبت، بعد از من و تو ماند ...
تا در زمانه باقی ست اواز باد و باران...
"محمدرضاشفیعی کدکنی"
بیداری ستاره ، در چشم جویباران ....
آیینه ی نگاهت ، پیوند صبح ساحل ...
لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران ...
باز ا که در هوایت، خاموشی جنونم ...
فریادها برانگیخت، از سنگ کوهساران...
ای جویبار جاری ..! زین برگ مگریز ...
کاینگونه فرصت از کف دادند بیشماران ...
گفتی به روزگاران مهری نشسته ، گفتم :
بیرون نمیتوان کرد "حتی" به روزگاران ...
بیگانگی زحد رفت ، ای آشنا مپرهیز ...
زین عاشق پشیمان ، سرخیل شرمساران ...
پیش از من و تو بسیار، بودند و نقش بستند ...
دیوار زندگی را اینگونه یادگاران ...
وین نغمه محبت، بعد از من و تو ماند ...
تا در زمانه باقی ست اواز باد و باران...
"محمدرضاشفیعی کدکنی"
خدا را دوست دارم ....
*********** ابر را در بيكرانه آسمان ميگرياند ، تا غنچه ي حقيري را روي زمين بخنداند ....