2014-10-16، 01:15
سلام دوستان ....با اينكه خيلي خسته ام ولي احساس خوبم باعث بيخواي ام شده ...امروز روز خوب و قشنگي داشتم ..چون در جمع خدمتگزاران انجمن بودم ..قبل از اينكه وارد جلسه بشم يك نگراني داشتم و بخودم ميگفتم امروز بعد از اينكه گزارشم را خوندم اعضاء با يك راي منو از خدمتم عزل ميكنند . چون بنظرم ميومد كه خدمت اين دوره را خوب انجام ندادم و قابل قبول نيست ..پيش خودم گفتم هر چي خدا بخواد...
بعد از خوندن گزارش اعضاء منو تشويق كردند و گفتند از خدمت صادقانه ات تشكر ميكنيم ..منم متعجب شدم ...
همان موقع با خداي خوبم رابطه برقرار كردم و ضمن شكرش فهميدم خواست خداست كه من سر خدمتم بمونم ..
از همون موقع شرمنده انجمنم شدم و متعهد شدم كه اينبار خدمتم را بهتر انجام بدهم ...حسي كه هنوز توي وجودم مونده عشق و احساس تعلق به انجمن ام هست ....و احساس قشنگ فروتني در من ايجاد شده ..
خدمت تا بحال خيلي بمن كمك كرده و خواهد كرد ...خوشحالم و خدا را بابت امروز و مسيري كه در ان قرارم داده شكر ميكنم .
بعد از خوندن گزارش اعضاء منو تشويق كردند و گفتند از خدمت صادقانه ات تشكر ميكنيم ..منم متعجب شدم ...
همان موقع با خداي خوبم رابطه برقرار كردم و ضمن شكرش فهميدم خواست خداست كه من سر خدمتم بمونم ..
از همون موقع شرمنده انجمنم شدم و متعهد شدم كه اينبار خدمتم را بهتر انجام بدهم ...حسي كه هنوز توي وجودم مونده عشق و احساس تعلق به انجمن ام هست ....و احساس قشنگ فروتني در من ايجاد شده ..
خدمت تا بحال خيلي بمن كمك كرده و خواهد كرد ...خوشحالم و خدا را بابت امروز و مسيري كه در ان قرارم داده شكر ميكنم .
خدا را دوست دارم ....
*********** ابر را در بيكرانه آسمان ميگرياند ، تا غنچه ي حقيري را روي زمين بخنداند ....