2013-11-29، 05:25
تشخیص رنجشها و رهایی از آنها 7 اردیبهشت
«میخواهیم با واقعیت گذشته خود روبرو شویم، آن را همان طور که بود ببینیم و از آن رهایی یابیم تا بتوانیم در امروز زندگی کنیم.»
کتاب پایه
v
بسیاری از ما در اوایل دوران بهبودی در تشخیص رنجشهای خود مشکل داشتیم. در آن هنگام در حالی که قدم چهارم در مقابل ما بود، نشستیم، بارها و بارها فکر کردیم و سرانجام نتیجه گرفتیم که هیچ رنجشی نداریم. احتمالاً به خود میقبولاندیم که از این گذشته خیلی هم غمگین نیستیم.
انکار ناآگاهانه رنجشها از شرطی کردن اعتیاد نشأت میگیرد. اغلب احساسات ما عمیقاً مدفون شدند. پس از گذشت مدتی از بهبودی، حس جدیدی از درک به وجود میآید. عمیقترین احساسات مدفونشده ما کم کم ظاهر میشوند و رنجشهایی که تصور داشتن آنها را نمیکردیم، ناگهان بروز میکنند.
وقتی این رنجشها را بررسی میکنیم، شاید وسوسه شویم برخی از آنها را با خود نگاه داریم، به خصوص اگر به نظر ما "موجه" باشند. اما آنچه باید به خاطر بسپاریم این است که رنجشهای "موجه" درست به اندازه رنجشهای دیگر دردسرآفرین هستند.
با رشد آگاهی ما از مصبت های مان ، مسئولیت ما برای رهایی از آنها نیز بیشتر میشود. دیگر نباید به این رنجشها متکی باشیم. میخواهیم خود را از چیزهای نامطلوب رها کنیم و خود را برای دستیابی به بهبودی آزاد سازیم.
v
فقط برای امروز: وقتی رنجشی را شناسایی میکنم، آن را همان طور که هست میبینم و خود را از آن رها میکنم.
«میخواهیم با واقعیت گذشته خود روبرو شویم، آن را همان طور که بود ببینیم و از آن رهایی یابیم تا بتوانیم در امروز زندگی کنیم.»
کتاب پایه
v
بسیاری از ما در اوایل دوران بهبودی در تشخیص رنجشهای خود مشکل داشتیم. در آن هنگام در حالی که قدم چهارم در مقابل ما بود، نشستیم، بارها و بارها فکر کردیم و سرانجام نتیجه گرفتیم که هیچ رنجشی نداریم. احتمالاً به خود میقبولاندیم که از این گذشته خیلی هم غمگین نیستیم.
انکار ناآگاهانه رنجشها از شرطی کردن اعتیاد نشأت میگیرد. اغلب احساسات ما عمیقاً مدفون شدند. پس از گذشت مدتی از بهبودی، حس جدیدی از درک به وجود میآید. عمیقترین احساسات مدفونشده ما کم کم ظاهر میشوند و رنجشهایی که تصور داشتن آنها را نمیکردیم، ناگهان بروز میکنند.
وقتی این رنجشها را بررسی میکنیم، شاید وسوسه شویم برخی از آنها را با خود نگاه داریم، به خصوص اگر به نظر ما "موجه" باشند. اما آنچه باید به خاطر بسپاریم این است که رنجشهای "موجه" درست به اندازه رنجشهای دیگر دردسرآفرین هستند.
با رشد آگاهی ما از مصبت های مان ، مسئولیت ما برای رهایی از آنها نیز بیشتر میشود. دیگر نباید به این رنجشها متکی باشیم. میخواهیم خود را از چیزهای نامطلوب رها کنیم و خود را برای دستیابی به بهبودی آزاد سازیم.
v
فقط برای امروز: وقتی رنجشی را شناسایی میکنم، آن را همان طور که هست میبینم و خود را از آن رها میکنم.