2015-01-03، 12:55
وسوسه یک فکر ثابت و سمج است که از درون آدم را هدایت می کند ، برای رسیدن به لذتی که قبلا امتحان و درک شده است. وسوسه شدن یکی از شاخه های افراط است . افراط کردن از مهمترین ویژگی های من و از خصوصیاتبارز بیماری اعتیادم است . من زیاد وسوسه می شوم . برای من وسوسه با میل شدید به چیزی آغازمی شود و اگر به آن بها بدهم ( یعنی در فکر خودم با آن کلنجار برو م که اینکار را بکنم یا نکنم ) تبدیل به وسوسه می شود . آنوقت است که دیگر نمی توانم جلوی وسوسه ام را بگیرم . مغزم قفل می شود و تا آن کار را انجام ندهم آرام نمی گیرم و به حالت عادی برنمی گردم .من با افراد معمولی صحبت کردم و فهمیدم آنها هم گاهی وسوسه می شوند کارهای ناسالمی ( مثلمصرف الکل و درگیر شدن در ماجراهای ناسالم جنسی ) انجام بدهند ، امابه خاطر فکر سالمی که دارند دنبال وسوسه خود را نمی گیرند و این امیال منفی را از خود دور می کنند . برخی دیگر از افراد جامعه ( که به نظر می رسد سالم هستند ) را می بینم که در ظاهر هیچ ماده مخدری ( الکل هم ماده مخدر است ) مصرف نمی کنند ، اما در مورد داشتن یا نداشتن و یا انجامکارهای خاصی وسوسه های شدید دارند! یکی از این افراد که از دوستان نزدیک من است میل شدیدی به تحصیل دارد به نحوی که هرگز نمی توانید او را بدون اینکه در حال مطالعه کردن باشد ببینید! گاهی یادش می رود مرتب غذا بخورد و شنیدم یکی دو بار به حال موت افتاده است! معمولا سرو وضع مناسبیندارد و با حالت ژولیده ای که دارد ، آدم یاد فیلمهایی می افتد که در آن دانشمندان پرکار را به این سبک نشان می دهند!گاهی برای من این سوال پیش می آید که این حالت ها ، به خاطر میل و وسوسه افراطی است یاپشتکار در رسیدن به هدفی سالم که یک صفت پسندیده است؟ جواب دادن به این سوال راحت نیست ! از طرفی می دانم که اگر کسی بیش از حد نرمال و طبیعی به موضوعی وابستگی داشته باشدبیمار است . ، درموردوسوسه هیچ اختیاری نداشتم .وسوسه این روزهایی من تایید طلبی کنارگیری از همه وتنهایی زندگی کردن وسوسه بیشتر دانستن واگاهی پیداکردن وسوسه شهرت ..