2014-01-31، 08:03
گاهی اوقات هنگام روبرو شدن با موقعیتهای ناراحت کننده وقتی که خیلی ناراحت هستم احساس میکنم خداوند می خواهد من را تنبیه کند . در این شرایط یکبار دیگر تصور عشق ورزیدن خداوند را از دست میدهم و لازم است بار دیگر به خودم بیایم . این شرایط باعث میشود که : با راهنمایم تماس بگیرم . کسی که بمن یادآوری میکند خداوند انتقام جو نیست . نشریات الانان را میخوانم و در جلسات باز شرکت میکنم . اغلب در کنار رود خانه قدم میزنم و از آنچه ناراحتم با او (خداوند)صحبت میکنم . جریان آب را می بینم و از او بخاطر موهبت هاییکه در زندگی به من عطا کرده سپاسگزاری میکنم . پیداکردن الانان ،موهبت 12 قدم . خلاقیت و نو آوری و لذتی که در بیان آنها می برم و همچنین عشق و علاقه من به خانواده الانان . سپس می نشینم و منتظر میمانم تا احساس تماس شفای خداوند را در ذره ذره وجودم حس کنم تا اینکه اطمینان خاطر پیدا میکنم و اشکهایم خشک میشود . جالب است که در سراسر آن همه شرایط سخت ،هرگز درد را به خاطر نمی آوردم . چیزی که به یاد می آورم درخشش خوشید بر آب، آرامش در آن لحظه و عشق قدرت برتر من که همانند تلاءلو آشکار خورشیدمرا در بر میگرفت . درد و ررنج جای خود را به افزایش اطمینان به قدرت برتر می دهد .
یاد آوری امروز
.هنگام روبرو شدن با موقعیتهای سخت و درد ناک میتوانم به یاد آورم که عشق ورزیدن همیشه برایم وجود دارد . به عنوان یک منبع آرامش .....راهنمایی و صلح ......"چنانچه اعتقاد داشته باشم قدرتی برتر از خودمان وجود دارد هیچ کس تنها نمی ماند .
یاد آوری امروز
.هنگام روبرو شدن با موقعیتهای سخت و درد ناک میتوانم به یاد آورم که عشق ورزیدن همیشه برایم وجود دارد . به عنوان یک منبع آرامش .....راهنمایی و صلح ......"چنانچه اعتقاد داشته باشم قدرتی برتر از خودمان وجود دارد هیچ کس تنها نمی ماند .
حتی روز " مرگم " هم تفاهم نخواهیم داشت
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه