2013-10-19، 02:23
دیشب رویایی داشتم. خواب دیدم بر روی شنها راه می روم.
همراه با خود خداوند وبر روی پرده ی شب
تمام روزهای زندگی ام را، مانند فیلمی می دیدم.
همانطور که به گذشته ام نگاه می کردم.
روز به روز زندگی را، دو رد پا بر روی پرده ظاهر شد.
یکی مال من یکی از آن خداوند
راه ادامه یافت تمام روزهای تخصیص یافته خاتمه یافت.
آنگاه ایستادم و به عقب نگاه کردم.
در بعضی از جاها فقط یک رد پا وجود داشت.
اتفاقا آن محلها مطابق با سخت ترین روزهای زندگی من بود.
روزهایی با بزرگترین دردها، رنج ها، ترسها و...
روزهایی با بزرگترین دردها، رنج ها، ترسها و...
ومن پذیرفتم با تو زندگی کنم.
خواهش میکنم به من بگو چرا در آن لحظات درد آور مرا تنها گذاشتی؟
خداوند پاسخ داد:
(فرزندم تو را دوست دارم وبه تو گفتم که در تمام سفر با تو خواهم بود.
من هرگز تو را تنها نخواهم گذاشت.
نه حتی برای لحظه ای ومن چنین نکردم.
هنگامی که در آن روزها یک رد پا بر روی شنها دیدی من بودم که تو را به دوش می کشیدم
همراه با خود خداوند وبر روی پرده ی شب
تمام روزهای زندگی ام را، مانند فیلمی می دیدم.
همانطور که به گذشته ام نگاه می کردم.
روز به روز زندگی را، دو رد پا بر روی پرده ظاهر شد.
یکی مال من یکی از آن خداوند
راه ادامه یافت تمام روزهای تخصیص یافته خاتمه یافت.
آنگاه ایستادم و به عقب نگاه کردم.
در بعضی از جاها فقط یک رد پا وجود داشت.
اتفاقا آن محلها مطابق با سخت ترین روزهای زندگی من بود.
روزهایی با بزرگترین دردها، رنج ها، ترسها و...
روزهایی با بزرگترین دردها، رنج ها، ترسها و...
ومن پذیرفتم با تو زندگی کنم.
خواهش میکنم به من بگو چرا در آن لحظات درد آور مرا تنها گذاشتی؟
خداوند پاسخ داد:
(فرزندم تو را دوست دارم وبه تو گفتم که در تمام سفر با تو خواهم بود.
من هرگز تو را تنها نخواهم گذاشت.
نه حتی برای لحظه ای ومن چنین نکردم.
هنگامی که در آن روزها یک رد پا بر روی شنها دیدی من بودم که تو را به دوش می کشیدم
خداوندا
تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکست قلب من جانا به عهده خود وفا کن
تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکست قلب من جانا به عهده خود وفا کن