2014-02-05، 08:22
10 خرداد
امروز با درك حقايق قادر هستيم به قسمتهايي از زندگيمان نگاه كنيم، كه قبلاً جرأت تماشاي آن را نداشتيم و یا آگاهی از آن نداشتم. زندگی کردن در دامان ترسها، مانند ترس از منزوی شدن و تنها ماندن، ترس از آينده، ترس از بيماري، ترس از مرگ و ... وقتي در جلسات از ترسهايم صحبت ميكنم، قسمت بزرگي از احساس منفي ترس از بين ميرود. نيروي برتر موجود در گروه مرا به جماعت و گروه وصل ميكند تا از ترسهاي ديگر اعضاء مطلع شوم و متوجه شوم كه اين ترسها هستهی اصلي همهی عادتها و وابستگي و هموابستگیهاست. آيا درك ميكنم خداوند در همه حال و در همه جا با من است و من هيچ وقت تنها نبوده و نيستم؟ آيا حقيقت اين نيست كه من انسان هستم و قدرت محدودي دارم؟ آيا بهتر نيست كه كنترلها را به دست خداوند بسپارم و خودم دست از خدايي كردن بردارم و در مسير بهبودي به زندگيم برسم؟ امروز ميدانم كه بيماري وابستگي يك بيماري خانوادگي است. براي بهبودي و رهايي از آن بهتر است همهی افراد خانواده در كنار هم دنبال بهبودي باشند. از خداوند به دليل آگاهي دادن به من بابت بيماريم متشكرم.
حقيقت در همه حال در جريان است!
امروز با درك حقايق قادر هستيم به قسمتهايي از زندگيمان نگاه كنيم، كه قبلاً جرأت تماشاي آن را نداشتيم و یا آگاهی از آن نداشتم. زندگی کردن در دامان ترسها، مانند ترس از منزوی شدن و تنها ماندن، ترس از آينده، ترس از بيماري، ترس از مرگ و ... وقتي در جلسات از ترسهايم صحبت ميكنم، قسمت بزرگي از احساس منفي ترس از بين ميرود. نيروي برتر موجود در گروه مرا به جماعت و گروه وصل ميكند تا از ترسهاي ديگر اعضاء مطلع شوم و متوجه شوم كه اين ترسها هستهی اصلي همهی عادتها و وابستگي و هموابستگیهاست. آيا درك ميكنم خداوند در همه حال و در همه جا با من است و من هيچ وقت تنها نبوده و نيستم؟ آيا حقيقت اين نيست كه من انسان هستم و قدرت محدودي دارم؟ آيا بهتر نيست كه كنترلها را به دست خداوند بسپارم و خودم دست از خدايي كردن بردارم و در مسير بهبودي به زندگيم برسم؟ امروز ميدانم كه بيماري وابستگي يك بيماري خانوادگي است. براي بهبودي و رهايي از آن بهتر است همهی افراد خانواده در كنار هم دنبال بهبودي باشند. از خداوند به دليل آگاهي دادن به من بابت بيماريم متشكرم.
حقيقت در همه حال در جريان است!
تمام ارسالهایم تجربه گذشته ام است و دیدم نسبت به بهبودی تغییر کرده است و اینها نیست