حضرت علی (ع): بزرگترین گناه ترس است
!

بیل میگفت ما در مجمع روحانی همراه توییم و در مسیر سرنوشت خیرت به طور قطع با بعضی از ما ملاقات خواهی کرد.الان میفهمم که بعضی از ما چه بود........

خدایا مشکلاتم را بگیر
ای نیروی برتر من
زندگیم دست تو
پروردگار خالق اگاهی از اراده ات را به من عطا فرما
به من و همه همدردانم کمک کن
سالگرد دوستم امید بود امیدی که همه ارزوهایش را در ترمینال جا گذاشت و دوست داشت همه جیز را از نو شروع کند
اما من نمیخواهم بمیرم ..
من میخواهم بمانم 
به همه بنده هایت برکت عطا کن و در کنار همه اینها به من توانایی و قدرت بده پیام اور خوبی باشم
در روزیکه نافرمانی میکردم با من بودی
ایا امروز به بنده ات بی توجه هستی؟
فقط کمکم کن همین

سلام دوستان یک درد دل دوست دارم اینجا بگم
احساس میکنم این روزها مثل یک ویروس در اس ای
پخش شده
شاید چون فکر مکنیم شهوت راترک کرده ایم ، دیگه زمین زمان باید مطیع ما باشند و گرفتار توهمی شده ایم که ما بطور قطع از دیگران یک سروگردن بالاتریم .باعث شده خیلی ها به تازه وارادن خدمت نکنند.
در اثر توهمی که حاصل از تکبرمان است خود را از دیگران متفاوت و نیرومندتر احساس میکنیم ، فکر میکنیم که مرکز و کانون جهان هستیم و لذا رفته رفته گرفتار خود شیفتگی میشویم و همیشه خود را از دیگران داناتر میدانیم و بخاطر همین هرگز با کسی مشورت نمی کنیم باعث شده به انها که پاکی از من کمترتوجهه نکنیم وبا انها طول پاکیشان بالاتر بیمارگونه دوست بشیم. من احساس میکنم چه در اس ای وهمه انجمن ها اینجورشده.
به نظر من این چیزها بخاطر فعالیت بیماری.

چگونگی شکل گیری احساسات منفی
یادم می اید چند سال پیش پدرم به من پول داد و گفت امیر برو برای خودت ماشین بخر اما مواظب باش کسی را نکشی!
او پدر مهربانی بود اما بذر یک ترس را بی انکه بخواهد درون من کاشت.و یا وقتی کار جدیدی میخواستم شروع کنم یکی میگفت مواظب باش ورشکست نشوی.در واقه بعضی احساسات را خودمان بوجود می اوریم و بعضی را بقیه.اما خوبست اینها شناسایی شود و ضمن تمرین به خداوند سپرده شود.
من وقتی به جلسات بهبودی میرفتم معمولا به عنوان سخنران انتخاب میشدم. بعد اط شروع برنامه اس ای من بسیار زیباتر صحبت میکنم و همین باعث شده در ان جی اوهای مختلف شدیدا تایید شوم و همین در من احساس غرور بوجود اورده بود.
در واقع دیگران به این احساس منفی من خوراک میدادند که من بهتر از دیگران میفهمم!و نگاه بالا به پایین داشتم.
راهنمایم به من پیشنهاد سکوت را داد.و خودم اگر ببینم نقص تایید طلبی ام بیشتر از حد لازم است نوشتن را نیز در پرهیز میگذارم.
من اصلا از دیگران بهتر نمیفهمم.من در قدم دوم فهمیدم من سلامت عقل ندارم
اصلا چه فکر باطلی است که من فکر کنم بهتر میفهمم؟
من یک بیمار هستم که روی بهبودیم کار میکنم.فقط همین
اینروزها دست از نصیحت و تغییر دادن دیگران برداشته ام.راستش فهمیدم من  ادم دیو سرشتی نیستم چرا که هر کس دیگر با نوع باورهای من.نوع محله من.نوع نگاه و یا شرایط من بود همین مسیر را میرفت اما قرار هم نیست حالا که اگاهم به همین صورت ادامه دهم و نه ادم کاردرست و بی عیب ونقص هستم.فقط یک انسانم که بیمار است و عوارض بیماریش زندگیش را اشفته نموده است و نباید احساس گناه کنم چرا که باز احساس گناه باعث خودکم بینی و مقایسه میشود و اینجاست که بعد از غرور یا خود کم بینی شهوت یا مواد یا الکل یا یک مسکن دیگر میگوید:
سلام در خدمتم دوباره تو را به بهشت ببرم!و در واقع ما را به سمت جهنم کثیف میبرد.
من چند پرهیز جدید شناسایی کردم و دیدم من شهوت حرف زدن دارم.سکوت چقدر زیباست.وقتی سکوت میکنم حال خوبی دست میدهد.از سکوت هیچگاه زیان ندیده ام.
در پایان برای همه شما دعا میکنم.همه ما انسانها لایق بهترینهای خداوند هستیم. ومن امیدوارم بهترینهای خداوند برای همه اتفاق بیفتد و من هم در کنار شما بتوانم توان بگیرم.چرا که من نیم من هم نیستم
دوست کوچک شما:امیر

 

 

خدمت کردن(حد و مرزهای خدمت)
چکیده انجمنهای 12 قدمی در خدمت کردن است.در واقع اگر عشق بلاعوض درون ما نباشد بهبودی واقعی اتفاق نیفتاده است.
اما ما باورهای نادرستی در مورد خدمت کردن داریم.حقیقتا خود من در مورد خدمت هنوز به تعادل نرسیده ام و بر سر این موضوع شدیدا با راهنمایم در کش و قوس هستم او به من گفت من اشتباه کردم اجازه دادم در اس ای راهنما باشی!
خخخخخخخ.ااکنون من در قدم سوم این برنامه هستم.باعث افتخار من است که در این برنامه راهنما هستم.
دیشب با سجاد صحبت میکردم.از بزرگترین مشکلات انجمن ما کمبود بسیار جدی راهنماست و برای همین یک شخص مجبور میشود راهنمای تعداد زیادی از اعضا باشد و این مساله در شهرهای بزرگ بیشتر است.
به هر حال حد و مرز خدمت درکی کاملا شخصی است و من هم درک خود را دارم و تمایلی ندارم درکم را به دیگران تحمیل کنم.
من اشفتگیهای زیادی در زندگیم دازم اما گله ای ندارم قطعا خدا چنین خواسته است و برایم برنامه ای دارد و شاید برنامه اش همین باشد که خدمت کنم.امیدوارم همه دوستان زندگی شادی داشته باشند 
 

امروز پرهیزهایم را یکی پس از دیگری شکستم.و شاید اگر رهجوهایم نبودند و راهنمایم نبود تا استانه ریلپس پیش میرفتم.دوباره تصمیم گرفتم ادامه دهم.از خداوند بابت پاکی امروزم سپاسگذارم پاکی امروزم فقط معجزه است.امیدوارم بتوانم حد و مرزهایم را رعایت کنم
زیربنای ان میل به کنترل بود
امیدوارم قدم سوم را بیشتر به کار گیرم


 

انرژی سكس تنها انرژيي موجود در جهان است. چرا كه انرژي ديگري وجود ندارد.سكس تنها انرژي است كه انسان دارد .انرژي كه مي تواند متحول وبه انرژي والاتري بدل شود . اگه واقعا می خواهی معنی زندگی بچشی یک مدتی زندگی بدون شهوت با خود یا با همسر خود تجربه بکنید.قول میدم هیچ وقت دوست نداشته باشید این زندگی کنار بزارید چون به یک لذت بالاتر از سکس میرسی که هر لحظه در زمان حال هستی و بدون هیچ دلیلی شاد.
این یک مراقبه واقعیست .