2014-07-18، 05:37
قدم دوازدهم
با بيداري معنوي حاصل از برداشتن اين قدمها ، سعي كرديم اين پيام را به ديگران برسانيم واين اصول را در تمامي موارد زندگي خود به اجرا درآوريم .
وقتي كه آگاهي و هشياري جديدي به دست آوريم ، مي خواهيم آن را با ديگران تقسيم كنيم . مطمئنا" همه ما دوست خواهيم داشت كه ديگر با قدم دوازدهم انسان موفق باشم ، اماخيلي اوقات افراد تازه وارد از جلسات فرزندان الکلی ها دوري مي كنند و روي بر مي گردانند.
اين هرگز به معني قصور و كوتاهي ما ويا هدر دادن وقت نبوده است. اين قدم مي گويدذ : " ماسعي كرديم اين پيام را به ديگران برسانيم و ……تمرين كرديم همه اين اصول را در تمام موارد زندگي خود به اجرا درآوريم " جلسات فرزندان الکلی ها خيلي بيشتر از رفتن به يك جلسه {تنها همين موضوع } است . اين جلسات يك قسمت مهم از زندگي ما است .
در زمان قدم دوازدهم ما مي توانيم اين كارها را براي ديگران انجام دهيم :
- بردن يك تازه وارد به اولين جلسه او .
- پيشنهاد گرفتن كمك اگر مورد نياز باشد.
- رد وبدل كردن شماره تلفنهايمان ( البته نه شماره ديگران بدون اينكه اول از آنها اجازه بگيريم ) دعوت از يك تازه وارد بين جلسات براي نشان دادن اينكه ما واقعا" علاقمند هستيم وتوجه داريم.
اما بهترين راه براي به كار بردن قدم دوازدهم ، تمرين كردن اصول برنامه در همه كارهايمان است بدان وسيله خودمان به انسانهايي شاد تبديل مي شويم و نمونه خوبي براي ديگران مي شويم كه بخواهند دنباله رو و پيرو ما باشند.
" عكس العملهاي شخصي "
من سالهاي زيادي سعي كردم كه اين اصول را در همه كارهايم پياده كنم ، من از كلاس انگليسي متنفر بودم وبه زحمت نمره قبولي ميگرفتم .
اين موضوع مادرم را بسيار ناراحت مي كرد، خودم هم دوست نداشتم كه نمره بدي بگيرم . هنگامي كه به جلسات فرزندان الکلی ها رفتم تصميم گرفتم كه از نيروي برترم براي كمك درخواست كنم ، سخت تلاش كردم و نمره خوبي گرفتم .
من نمي توانم بگويم كه به انسانهاي زيادي كمك كرده ام .
براي اولين بار در زندگيم ،از خداوند خواستم كه وارد زندگي من شود. من تغيير كردم ، برادرم را در آغوش گرفتم و به او گفتم كه دوستش دارم . اين موضوع ، بار بسيار بزرگي را از روي شانه هايم برداشت و بسيار راحت شدم. اما اين " ستاره درخشان پرچم" و همه نورهايي كه من فكر مي كردم خواهند بود، نبود.
در اولين كنفرانسم درباره اينكه قسمتي از وجود خدا باشيم ، صحبت كردم من چندين بار متوجه شدم كه چنين اتفاقي براي من رخ داده است.
{و حس كردم كه جزيي از وجود خداوند هستم } زيراكه من هنوز قدم دوازدهم راكار نكرده بودم. و نمي دانستم كه تصميم دارم چه بگويم ، به خصوص در طول يك تجربه .
يكي از اعضاي جلسات فرزندان الکلی ها كه چندين ماه بود در برنامه حضور نداشت مي گفت كه آسوده و رها شده است. من دعا كردم كه به هر طريق ، كلمات درست را پيدا كنم . و توانستم آن خانم را متقاعد كنم او آنجايي باشد كه هست و اينكه او به جلسات فرزندان الکلی ها نياز دارد. نمي دانم – نه ، ميدانم ، كه اين كلمات از كجا آمده اند . آنها از درون من نيامده بودند، زيرا كه من قبل از اين كه به اينجا(جلسات فرزندان الکلی ها) بيايم. هيچكدام از اين افكار را نداشتم .
اين احساس عجيبي بود كه بداني تو جزئي از وجود خداوند هستي.
مهمترين چيزي كه من در اين برنامه پيدا كردم ، جدا از چيزهايي كه درباره خودم آموختم ، انتقال اين پيام به ديگران مي باشد. هرگز آن زمان را كه بدون هيچ كمكي درحال غرق شدن بودي فراموش نكن. بعد از اينكه تو به اين جلسات آمدي و مفهوم آن را گرفتم، خوشحال هستي و مشكلات تو ، آنچنان هم كه فكر مي كني بد به نظر نمي رسد، اين آسان است كه فراموش كني كه بيرون از اين جلسات افرادي هستند كه هنوز در رنج به سر مي برند. آن افراد را فراموش نكن . آن افرادي را كه در اين برنامه بودند و نسبتا" خوشحال بيرون رفتند و اين خوشحالي را به تو نيز دادند فراموش نكن برو و اين خوشحالي را با ديگران تقسيم كن . اين به خوشحالي خودت هم كمك مي كند. هنگامي كه تو با ديگران راجع به اينكه جلسات فرزندان الکلی ها چطور بايد كار كند صحبت مي كني ، خودت هم متوجه مي شوي كه اين برنامه چطور بايد كار كند.
راههاي بسيار ، بسيار زيادي وجود دارد كه مي توانيد اين پيام را به ديگران برسانيد و اين برنامه را با آنها تقسيم كنيد ،و اگر احساس كرديد كه دوست نداريد برخيزيد و به صحبت كردن بپردازيد تنها مي توانيد بالبخند و گفتن اينكه " سلام ، من خوشحالم از اينكه شما اينجا هستيد " اين كار را انجام دهيد. اين به شما كمك مي كند و اين احساس را به افراد مي دهد كه رابطه محكمي بين آنها ساخته شود.
مدت زمان زيادي بود كه من در جلسات مي نشستم بدون اينكه چيزي بگويم ،من فقط در آن جلسا ت شركت مي كردم . انسان ها در اين برنامه همچون يك اسفنج خيس هستند ( در دانش اين جلسات ) هنگامي كه به اندازه كافي خيس شدند، شما مي توانيد آنها را فشار دهيد و چيزهايي را به شما خواهند داد. وقتي آنها به اندازه كافي خيس شدند ( به اين معنا كه به اندازه كافي از برنامه اغنا شدند) آنگاه مجبور هستيد چيزهايي را آشكار كنند. آنها مجبور هستند كه اينها را با ديگران تقسيم كنند، قبل از اينكه بتوانند به چيزهاي جديدي دست يابند و بيشتر رشد كنند.
قدمها ، تمام زندگي من را تحت تاثير قرار دادن ، آنها به من ايمان و اعتقاد، اميدواري، عشق در زماني كه ترس ، نااميدي و تلخي رابه يكباره احساس كردم داده اند.
من سعي كرده ام كه اين پيام را به روشهاي مختلفي به ديگران برسانم . با صحبت كردن درانجمنهاي مدارس ، با نوشتن مقالات ، با صحبت كردن به صورت خصوصي با مشاوران و بقيه افرادي كه مشتاق و علاقمند هستند و از همه ساده تر با " تبديل شدن به انساني بهتر " من فكر مي كنم رساندن پيام به ديگر اعضا ي جلسات فرزندان الکلی ها هم مهم است.
رساندن پيام يك شانس و يك فرصت است براي گفتن " متشكرم " به جلسات فرزندان الکلی ها . من خودم ،شخصا" سعي ميكنم به تازه وارداني كه وارد گروهمان مي شوند سلام و درود بگويم و به آنها خوشامد بگويم. ِیک موضوع قشنگ راجع به برنامه ما اين است كه اين برنامه از هيچ كس نمي خواهد تمام و كمال باشد، اما مي خواهد سعي و تلاش را ادامه دهد. به اين دليل است كه ما مي توانيم نسبت به خودمان احساس خوبي داشته باشيم .
حتی روز " مرگم " هم تفاهم نخواهیم داشت
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه