انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: خداوندا :
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7
پروردگارا...
می دانم که دعا بدی ها را از ما دور می سازد...
پس این بار نیز دست نیاز به درگاه تو دراز می کنیم و از
کسی خواسته هایمان را طلب می کنیم که هیچگاه بر سرمان
منت نمی گذارد...
آرزوهایمان را به تو می گوئیم به تو که همیشه دوستی...
عاشق تر از همیشه در دل دعا می کنیم و از تو می خواهیم...
" که اگر به صلاح است دعاهایمان را مستجاب کنی"
 
!!!!!!گفتم خداوندا
بمن راهی را نشان بده که بتوانم شکر گذار تو باشم گفت :
قبلا هم گفتم ای بشر....
شاد باش و شاد زی و باعث شادی محیط خود با شعاع هر چه بیشتر برای تمام مخلوقات باش
تا شکرگزار نام نهم تو را

 
 
پرورردگارا
یاری ام ده ، تا بدون اینکه از ایمان افراد بپرسم
و بدون اینکه بدردم بخورند، همدل و همدردشان باشم .
زیرا در سودای هر انسانی " روح تو " خانه گزیده . . .
 
 
خداوندا! نان از تو می خوریم و فرمان از شیطان می بریم.
ما را ببخش . . .
 خدایا دلم را به کدام وجه این دنیا خوش کنم ؟دلخوش به حضور توام وگرنه مرا با این دنیا چه کار ؟
الهی توفیقم ده که بیش از طلب همدردی، همدردی کنم
بیش از آنکه مرا بفهمند، دیگران را درک کنم
پیش از آنکه دوستم بدارند، دوست بدارم
زیرا در عطا کردن است که می ستانیم
و در بخشیدن است که بخشیده می شویم
و در مردن است که حیات ابدی می یابیم.
خداوندا  
مرا انسانی بساز که ترا بشناسد   و خودرا بشناسد.  
مرا چندان قوی گردان که به گاه ناتوانی   از سستی خود آگاه گردم.
چنان جسورو با شهامتم کن  
که بهنگام وحشت جرات مقابله   بــا خویشتن را داشته باشم.
مرا انسانی بسازکه بهنگام شکست  
شرافتمندانه درخوداحساس کبر و غرورکنم
  و به گاه پیروزی فروتن ونجیب باشم.
مرا انسانی بساز که از ناملایمات   زندگی روی بر نتابم .
  به هنگامی که باید سینه سپر کنم پشت بر نگردانم.  
مرا به جاده آسایش راهنمایی نکن  
بلکه به راهی سخت و دشوار مرا   مورد آزمون خود قرار بده
تا باناملایمات   دست به مبارزه بزنم و سربلند بیرون آیم.
  مرا انسانی قرار بده که دلش روشن   و صاف و هدف زندگیش عالی باشد .  
پیش از اینکه در اندیشه فرمانروایی   بر دیگران باشد بر خویشتن حکومت کنم
مرا انسانی بساز که خندیدن را بیاموزد  
اما گریستن را نیزهرگز از خاطر نبرد.  
انسانی که گام درآینده بگذارد ولی گذشته   را نیز هرگز فراموش نکند.  
واز همه مهمتر در مقابل چشمان جادویی   و افسونگر هیچ کس تسلیم نشود و مسحور نگردد.  
خدایا من تاب تحمل ندارم   مرا به حال خود وامگذار  
ای مهربانترین مهربانان و   ای بهترین تکیه گاه و پناه امید واران
خدایا ...
من آن نیستم که همه می پندارند.
تنها تو آگاهی و من که به راستی درون من چیست .  
خدایا تو مرا نزد همگان خوب و شایسته جلوه دادی
و من بهتر از هر کس می دانم که شایسته آن نامهای نیکو نبودم .  
اما با دریای لطف تو چه می توان کرد ؟  
پروردگارم ...
چگونه می توانم در برابر عظمت تو فریاد برارم و تقاضای ذلت کنم
و به همگان  بگویم که من آن نیستم که مرا می خوانید .
 اما آنگاه که تو مرا اینگونه می خواهی ناچیز ترین سپاسم در برابر تو  سکوت من است  
شکر ...
خداوندا....
خداوندا....
خداوندا نمی دانم در این دنیای وانفسا کدامین تکیه گه را تکیه گاه خویشتن سازم!
نمیدانم!
نمی دانم خداوندا در این وادی که عالم سر خوش است و دلخوش است و جای خوش دارد
کدامین حالت و حال و دل عالم نصیب خویشتن سازم!!!
نمی دانم خداوندا!!!




خداوندا دگر گیجم خداوندا
خداوندا تو راهم ده پناهم ده امیدم ده
خداوندا که دیگر نا امیدم من و میدانم که نومیدی ز درگاهت گناهی بس ستمبار است
و لیکن من نمیدانم دگر پایان پایانم همیشه بغض پنهانی گلویم را حسابی در نظر دارد
و می دانم چرا پنهان کنم در دل؟
چرا با کس نمی گویم؟
چرا با من نمی گویند یاران رمز رهگشایی را؟
همه یاران به فکر خویش و در خویشند.
گهی پشت و گهی پیشند ولی در انزوای این دل تنها .
چرا یاری ندارم من .
که دردم را فرو ریزد دگر هنگامه ی ترکیدن این درد پنهان است
خداوندا نمی دانم نمی دانم و نتوانم به کس گویم فقط می سوزم و می سازم
و با درد پنهانی بسی من خون دل دارم.
دلی بی آب و گل دارم.
به پو چی ها رسیدم من به بی دردی رسیدم من
به این دوران نامردی رسیدم من نمیدانم نمی گویم نمی جویم
نمی پرسم نمی گویند نمی جویند جوابی را نمی دانم
سوالی را نمی پرسند و از غمها نمی گویند چرا من غرق در هیچم؟
چرا بیگانه از خویشم؟
خداوندا رهایی ده کلام آشنایی ده
خداوندا پناهم ده دل گمگشته ی من را نشانم ده
 
 خدايا ....تمام انچه كه هستم ، آنچه كه خواهم بود را به تو تقديم ميكنم ، ترسها و نگراني هايم را رها ميكنم ...
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7