انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: یه چیز به خدا بگو..........
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25
خداوندااي خداي من.اي آفريدگار من .اي همه ي هستيم

بر من اين نعمت را ارزاني دار كه:

      بيشتر در پي تسلا دادن باشم تا تسلي يافتن

      بيشتر در پي فهميدن باشم تا فهميده شدن

       بيشتر پي دوست داشتن باشم تا دوست داشته شدن

                                         زيرا در بخشيدن است كه مي يابيم

                                                و در عفو كردن است كه بخشيده مي شويم

                                                                و در مردن است كه حيات جاويد مي يابيم


 
[تصویر:  images?q=tbn:ANd9GcRexjSzDr-rRpAe1FopRmv...68v0cFw9Bw]
[تصویر:  qjzwjb06h2hrtfcngjy3.jpg]خدایا...بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم .بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغاز کردم .بابت لحظات شادی که به یادت نبودم .بابت هر گره ای که به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم .بابت هر گره ای که به دستم کور شد و تو را مقصر دانستم ...مرا ببخش ...
خدایا . . .
سیب که شیرین است
سهل!
تو بگو، زهر!
هرچه که باشد . . .
بیار،با تمامـ وجود ﻣﮯ بلعمـ . . .
تو فقط مرا از این دنیا بنداز بیرون . . .!
.خدایا
بیاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد،
اما هر وقت تنم به جماعت بینا خورد  گفتند : مگه کوری؟؟!
روزگارما را بی نیاز کن از این جماعت بینا!!
جدیدا سعی میکنم به هیچکس دل خوش نکنم..از هیچکس هیچ انتظاری نداشته باشم...از هیچکس هیچی نخوام.. هیچی...حتی از خدا! فقط بگم خدایا من فقط تو رو دارم..و سکوت کنم..سکوتی بالاتر از فریاد...!
خدایا !
بگذار هر کجا تنفر است، بذر عشق بکارم
هر کجا آزادگی هست، ببخشایم
و هر کجا غم هست، شادی نثار کنم
الهی !
توفیقم ده که بیش از طلب همدلی، همدلی کنم
بیش از آنکه دوستم بدارند، دوست بدارم.
زیرا در عطا کردن است که ستوده می شویم
و در بخشیدن است که بخشیده می شویم
خدایا خسته ام ،
از بد بودن هایم ...
از اینهمه تظاهر به خوب بودن هایی که نیستم .
از آفرینش کوهها و آسمانها و هستی که سخت تر نیست ...
خوبم کن ؛
فقط همین.
*- الهی ایمانم به آفریده های انسانیت،لرزان و محقر است،درد و رنج،آسیبهای اجتماعی و روحی و روانی که بوجود آورنده نقایص اخلاقی و شخصیتی است،نفس آفریدگانت را آلوده و تاریک نموده و بشر و بشریت را بر روی لبه پرتگاهی هولناک هدایت کرده، نظری و مددی،نخواهی گذاشت تاریکی ها بر ما حکومت کند.
*- خرد و صبوری،شهامت و باور،آگاهی و معرفت،توانایی و جسارت،لبخند و سلام را بیاموزان و عطا کن.
*- آیا معبدی که سلیمان برایت ساخت،از معبد درون من که تو ساختی با شکوه تر بود؟ درون کدام عبادتگاه خواهم توانست با تمام وجود،ترا فریاد کنم؟ بجز محل عبادتی که خود برایم ساختی؟
*- پروردگارا شرمنده ام،من بدست خود این عبادتگاه را ویران کردم،من خود در را بروی پلیدی ها و تاریکیها گشودم،یاری رسانم باش تا این مخروبه را آباد و تزئین کنم و تو را به ساکن شدن در این منزلگاه دعوت نمایم.
*- ناامیدی و ترس،قضاوت و خشم،غرور و تکبر،پرخاشگری و کینه،ارابه هایی هستند که پیوسته مرا به مقصد تاریکی و یاس حمل میکنند،راه ورود را بر آنان ببند،با طناب عطوفت و مهر گسترده ات نجات بخش من و ما،از گودال ظلمت باش.
*- ای منجی و حامی،مهربان و عاشق،تمام شفقت و محبت سبز،سنگربان و ناخدا،ای بهترین و تنهاترین،تمامیت سلام و پیامم را پذیرا باش،گرچه ملوس و آلوده است.
*- تو همیشه با منی،با من بمان،ای مهر و نجوای تو در نفس،پیدا و آشکار،ای سپیده و سبز،با تو پائیزم و بی تو بهار زرد،وحشت و هراسی مرگ گونه از وسوسه دارم، دوستی و مهر تو تنها نیرویی است که حائل بین من و تاریکی و وسوسه است.
*- خداوندا روحی شریف و درستکار،ذهنی صادق و پرهیزگار،قدمی استوار و عزت نفسی پایدار،قلبی بی قرار و محبت و کلامی ماندگار و سازگار عطا کن و مرا آفتابگردان وجودت قرار بده.
*- ای رفیق و یار،در زمان و مکان،چون همیشه با من بمان،یک دم بی تو بودن به بهای فرو رفتن در گرداب وسوسه است.
*- تواضع شبنم گونه ام را بپذیر،از تو صبوری و شکیبائی میخواهم،قلب بی قرار، ذهن پریشان و افکار شوریده ام را سامان ببخش. آمین
من خـــــــدایــی دارم که در این نزدیکی است
نه در آن بالاها
مهربان ، خوب ، قشنگ . . .
چهره اش نورانیست
گاهگاهی سخنی میگوید ، با دل کوچک من
ساده تر از سخن ساده من
او مرا می فهمد
او مرا می خواند، او مرا میخواهد
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25