2013-11-22، 09:31
22اسفند خلاص شدن از یکنواختی
«ترسها و نگرانیهای گذشته به دفعات بسیار در دوران بهبودی به سراغ ما میآید. زندگی ممکن است دوباره بیمعنی، یکنواخت و کسلکننده شود.»
کتاب پایه
v
گاهی اوقات به نظر میرسد که هیچ چیز تغییر نمیکند. هر روز از خواب بیدار میشویم و به سراغ کاری یکنواخت میرویم. هر شب در موعد یکسانی شام میخوریم. هر هفته در جلسات یکسانی شرکت میکنیم. مراسم امروز صبح مانند همان مراسمی است که دیروز، پریروز و پس پریروز اجرا کردیم. پس از رهایی از جهنم اعتیاد خود و سردرگمی اوایل بهبودی، زندگی یکنواخت ممکن است برای مدتی جذابیتهایی داشته باشد. اما در نهایت درمییابیم که به چیزهای بیشتری احتیاج داریم. دیر یا زود، یکنواختی و خستگی فزایندهای را در زندگی خود احساس میکنیم.
مطمئناً زمانی هست که به طور مبهم از بهبودی خود احساس نارضایتی میکنیم. احساس میکنیم که انگار به دلایلی برای چیزی دلتنگ هستیم، اما نمیدانیم چه چیزی یا چرا ؟ فهرست سپاسگزاری خود را تهیه میکنیم و تقریباً صدها چیز را برای سپاسگزاری پیدا میکنیم. همه نیازهای ما برآورده شده است؛ زندگی ما کاملتر از آن است که تا به حال انتظار داشتیم. پس چه اتفاقی افتاده است؟
شاید زمان آن است که حداکثر توان خود را به کار گیریم. فرصتهای ما فقط از طریق آنچه در خیال خود ممکن میپنداریم، محدود میشود. میتوانیم چیز جدیدی یاد بگیریم، هدف جدیدی تعیین کنیم، به تازهوارد دیگری کمک کنیم یا دوست جدیدی پیدا کنیم. اگر به قدر کافی جستجو کنیم، مطمئناً چیز جالبی پیدا خواهیم کرد و زندگی دوباره پرمعنی، متنوع و رضایتبخش خواهد شد.
v
فقط برای امروز: در بین فعالیتهای روزانه خود استراحت کوتاهی میکنم و حداکثر توان خود را به کار میگیرم.
«ترسها و نگرانیهای گذشته به دفعات بسیار در دوران بهبودی به سراغ ما میآید. زندگی ممکن است دوباره بیمعنی، یکنواخت و کسلکننده شود.»
کتاب پایه
v
گاهی اوقات به نظر میرسد که هیچ چیز تغییر نمیکند. هر روز از خواب بیدار میشویم و به سراغ کاری یکنواخت میرویم. هر شب در موعد یکسانی شام میخوریم. هر هفته در جلسات یکسانی شرکت میکنیم. مراسم امروز صبح مانند همان مراسمی است که دیروز، پریروز و پس پریروز اجرا کردیم. پس از رهایی از جهنم اعتیاد خود و سردرگمی اوایل بهبودی، زندگی یکنواخت ممکن است برای مدتی جذابیتهایی داشته باشد. اما در نهایت درمییابیم که به چیزهای بیشتری احتیاج داریم. دیر یا زود، یکنواختی و خستگی فزایندهای را در زندگی خود احساس میکنیم.
مطمئناً زمانی هست که به طور مبهم از بهبودی خود احساس نارضایتی میکنیم. احساس میکنیم که انگار به دلایلی برای چیزی دلتنگ هستیم، اما نمیدانیم چه چیزی یا چرا ؟ فهرست سپاسگزاری خود را تهیه میکنیم و تقریباً صدها چیز را برای سپاسگزاری پیدا میکنیم. همه نیازهای ما برآورده شده است؛ زندگی ما کاملتر از آن است که تا به حال انتظار داشتیم. پس چه اتفاقی افتاده است؟
شاید زمان آن است که حداکثر توان خود را به کار گیریم. فرصتهای ما فقط از طریق آنچه در خیال خود ممکن میپنداریم، محدود میشود. میتوانیم چیز جدیدی یاد بگیریم، هدف جدیدی تعیین کنیم، به تازهوارد دیگری کمک کنیم یا دوست جدیدی پیدا کنیم. اگر به قدر کافی جستجو کنیم، مطمئناً چیز جالبی پیدا خواهیم کرد و زندگی دوباره پرمعنی، متنوع و رضایتبخش خواهد شد.
v
فقط برای امروز: در بین فعالیتهای روزانه خود استراحت کوتاهی میکنم و حداکثر توان خود را به کار میگیرم.