2014-02-17، 04:10
نارانان تجربه ،نیرو وامید سه ماه زمستان
ا اسفند
بازگشت سلامت عقل
حدود چهار سال پيش در ناميدي ،که سعي کردم همسرم را به خاطر اعتيادش بکشم.
پی بردم چيزي اشتباه بود،به ديدن يک روانپزشک رفتم.
بعد از يک جلسه يک ساعته صحبت دربازه همسرم،وقتي او به من پيشنهاد کرد در يک برنامه دوازده قدمي شرکت کنم،برنامه اي که مرا به نارانان هدايت کرد.
نارانان به من ياد داد در جاي خودم قرار بگيرم نه جاي همسرم،وقتي کار روي خودم را شروع کردم ،درزندگيم اتفاقات مثبت شروع شد که يکي از مهم ترين انها براي من ،روابط دوستانه است.
در طول بيش از بيست سال ازدواج،در انزوا زندگي کردم چون نمي خواستم مردم بفهمند که با يک معتاد ازدواج کرده ام.
اجازه نمي دادم مردم به من نزديک شوند.حالا،وقتي به کمک نياز دارم به اعضا خانواده نارانان تلفن مي زنم.در دوسال گذشته براي خودم دو تا جشن تولد گرفتم ودرب خانه ام را به روي دوستانم که بيشتر اعضاي نارانان هستند باز کرده ام.
اين برنامه براي من خيلي کارها کرده که دلم مي خواست در تمام خبرنامه ها بنويسم تا نوشتاري باشد براي سهيم شدن ان با همه شما!
در تمام مدت تنهايي ،به سختي مي توانستم باور کنم که به عده اي غريبه ،اما نه،اعضاي خانواده نارانان که تا به حال انها را نديده ام،بگويم من تقريبا قصد ادم کشي داشتم! این موضوع مدت ها يک راز بود وقبل از اينکه به کسي بگويم چه کار کرده ام ، دوسال در برنامه بودم. اکنون مي توانم بدون انکه احساس بدي نسبت به خودم داشته باشم ان را بگويم چون برنامه به من ياد داده وقتي اشتباه مي کنم،خودم را ازار ندهم. با کمک نيروي برتر م که او را خدا مي نامم ،دوستان ناراناني ام وابزار هاي برنامه، راه جديد زندگي را بهتر دريافته ام واميدوارم هرگز دوباره فکر کشتن هيچکسي را نداشته باشم .
تفکري براي امروز:فکر کردن به کشتن ديگران،به اين خاطر که انها انتظارات مرا در زندگي براورده نمي کنند ،ديوانگي است،درست مانند زندگي کردن در غم وانزوا به مدت طولاني.
ا اسفند
بازگشت سلامت عقل
حدود چهار سال پيش در ناميدي ،که سعي کردم همسرم را به خاطر اعتيادش بکشم.
پی بردم چيزي اشتباه بود،به ديدن يک روانپزشک رفتم.
بعد از يک جلسه يک ساعته صحبت دربازه همسرم،وقتي او به من پيشنهاد کرد در يک برنامه دوازده قدمي شرکت کنم،برنامه اي که مرا به نارانان هدايت کرد.
نارانان به من ياد داد در جاي خودم قرار بگيرم نه جاي همسرم،وقتي کار روي خودم را شروع کردم ،درزندگيم اتفاقات مثبت شروع شد که يکي از مهم ترين انها براي من ،روابط دوستانه است.
در طول بيش از بيست سال ازدواج،در انزوا زندگي کردم چون نمي خواستم مردم بفهمند که با يک معتاد ازدواج کرده ام.
اجازه نمي دادم مردم به من نزديک شوند.حالا،وقتي به کمک نياز دارم به اعضا خانواده نارانان تلفن مي زنم.در دوسال گذشته براي خودم دو تا جشن تولد گرفتم ودرب خانه ام را به روي دوستانم که بيشتر اعضاي نارانان هستند باز کرده ام.
اين برنامه براي من خيلي کارها کرده که دلم مي خواست در تمام خبرنامه ها بنويسم تا نوشتاري باشد براي سهيم شدن ان با همه شما!
در تمام مدت تنهايي ،به سختي مي توانستم باور کنم که به عده اي غريبه ،اما نه،اعضاي خانواده نارانان که تا به حال انها را نديده ام،بگويم من تقريبا قصد ادم کشي داشتم! این موضوع مدت ها يک راز بود وقبل از اينکه به کسي بگويم چه کار کرده ام ، دوسال در برنامه بودم. اکنون مي توانم بدون انکه احساس بدي نسبت به خودم داشته باشم ان را بگويم چون برنامه به من ياد داده وقتي اشتباه مي کنم،خودم را ازار ندهم. با کمک نيروي برتر م که او را خدا مي نامم ،دوستان ناراناني ام وابزار هاي برنامه، راه جديد زندگي را بهتر دريافته ام واميدوارم هرگز دوباره فکر کشتن هيچکسي را نداشته باشم .
تفکري براي امروز:فکر کردن به کشتن ديگران،به اين خاطر که انها انتظارات مرا در زندگي براورده نمي کنند ،ديوانگي است،درست مانند زندگي کردن در غم وانزوا به مدت طولاني.