2014-03-06، 01:14
من از دوران کودکی برای کاستن ترسهایم به ابزار کنترل این و آن مجهز شدم و بقدری در این کار پیشرفتم که خود کنترل کردن و نکردن هم خودش ترس بزرگی شد و این عادت دوران کودکی آنقدر بزرگ و قدرتمند شد که دیگر نتوانستم دست از کنترلبردارم و من عاقبت از 3 طریق کنترل کردم 1- کنترل محسوس یعنی بصورت علنی دیگران و شرایط را کنترل میکردم و در ظاهر بخاطر خیر و صلاح دیگران بود 2- کنترل نیمه محسوس که ظاهراً کاری بکار کسی نداشتم ولی ذهنم درگیر آنها بود 3- کنترل نامحسوس عاقبت افراد کنترلچی است، یعنی از روی کینه و نفرت کاری بکار دیگران ندارند. اما از دور و توسط افراد دیگرا در امور مداخله میکنند. این روش نامحسوس مثلاً من از شما حال افرادی را میپرسم که نباید بپرسم و حتی بگویم سلام برسان و یا بگو دعایم کنند!