2013-10-11، 03:40
برداشت قدم ۴
یک مشکل بزرگ وحل نشدنی در زندگی من وجود داشت اسم این مشکل مثل خودمشکل غیر قابل توضیح بود نداشتن یک رابطه باثبات . من همیشه خیلی زود یک رابطه را با دیگران در زمینه های مختلف ایجاد میکردم ولی نمیدانستم چرا زود کار به ناراحتی دعوا دلخوری رنجش ختم میشد بطوری که حتی بهترین نیتهای من برای ایجاد یک رابطه و حفظ ان به مشکل بر میخورد .خیلی وقتها من تمام سعی خودم را میکردم ولی ایندفعه از من سوئ استفاده میشد .خیلی مواقع به کسی پول میدادم پولم را نمیداد. کم کم به این باور رسیده بودم که به هرکی خوبی میکنم بد میبینم .جالب اینجا بود که همیشه دیگران را بخاطر مشکل پیش امده سرزنش میکردم.شاید یکی دیگر از معماهای زندگیم حل نمیشد دقیقا مانند معمای مصرف مجدد مواد که در مسیر بهبودی حل شد ومن به مصرف مواد برنگشتم.کسی برایم توضیح نداده بود که اصلا یک رابطه سالم چی هست وچطوری باید بوجود بیاد. من یادمه همیشه با افراد بزرگتر از خودم رفاقت میکردم ومیخواستم مثل انها رفتار کنم .چه بسا از روی نا اگاهی دست به کارهایی میزدم که باعث گرفتاریم میشد واز دیگران رنجش میگرفتم.این مسئله ادامه داشت تا اینکه اجبار به مصرف مرا وارد رابطه های جدید با ادمهای جدید کرد رابطه ها تماما در مسیر تهیه ومصرف مواد مخدر .رابطه هایی هولناک همرا با زیر بنا و سوئ استفاده. از همه بدتر اینکه همه فکر میکردیم از دیگران زرنگتر هستیم .یک چرخه معیوب پراز توقع بیجا همراه با زیاده خواهی ورنجش .چه دنیای پر از درگیری واضطرابی حتی یاداوریش دردناک است.درمسیر بهبودی این معما نیز حل شد .متوجه شدم که با حل شدن این معما من میتوانم به نسل بعدیم کمک کنم که یک تعریف درستی از رابطه سالم را پیدا کنند تا احیانا انها نیز در چرخه معیوبی که من در ان افتاده بودم .قرار نگیرند.درمسیر بهبودی متوجه شدم که برای ایجاد یک رابطه سالم چه مراحلی باید طی بشود تا ان رابطه بصورت سالم ایجاد واز همه مهمتر حفظ شود کاری که من بلد نبودم .امروز چون من اجبار به مصرف مواد ندارم حق انتخاب پیدا کرده ام که چطور زندگی کنم .چه خواسته هایی داشته باشم .از چه خواسته هایی چشم پوشی کنم تا احیانا حق انتخاب را از خودم سلب نکنم.امروز من قبل از ایجاد هر رابطه ای در موردش خوب فکر میکنم . خواسته های خودم وطرف مقابل را مورد بررسی قرار میدهم بعد اگر امکان خسارت خوردن برای طرفین وجود نداشت ان رابطه را ایجاد میکنم . دست اورد این کار برای من کمتر صدمه خوردن و صدمه زدن شده است جالبتر اینکه دیگر لازم نیست مدام با خودم ودیگران جنگ بکنم.این مسئله باعث شده در رابطه هایم بطور چشم گیری تحول بسوی مثبت بروم.شاید موفقیت در امور شغلی وزندگی از همین موضوع بهره گرفته باشد. تعریف یک رابطه سالم برای من امروز رابطه ای است که در ان ترحم-تحکم وتصرف نباشد.امروز درمسیر بهبودی یاد گرفته ام هرکجا در رابطه ای به مشکل برخوردم بجای رنجش از دیگران دنبال پیدا کردن نقش خودم باشد تامتوجه بشوم چه کاری را طبق اصول انجام نداده ام که به مشکل برخورده ام این کار باعث میشود از اشتباهم درس وتجربه کسب کنم وانرا تکرار نکنم
یک مشکل بزرگ وحل نشدنی در زندگی من وجود داشت اسم این مشکل مثل خودمشکل غیر قابل توضیح بود نداشتن یک رابطه باثبات . من همیشه خیلی زود یک رابطه را با دیگران در زمینه های مختلف ایجاد میکردم ولی نمیدانستم چرا زود کار به ناراحتی دعوا دلخوری رنجش ختم میشد بطوری که حتی بهترین نیتهای من برای ایجاد یک رابطه و حفظ ان به مشکل بر میخورد .خیلی وقتها من تمام سعی خودم را میکردم ولی ایندفعه از من سوئ استفاده میشد .خیلی مواقع به کسی پول میدادم پولم را نمیداد. کم کم به این باور رسیده بودم که به هرکی خوبی میکنم بد میبینم .جالب اینجا بود که همیشه دیگران را بخاطر مشکل پیش امده سرزنش میکردم.شاید یکی دیگر از معماهای زندگیم حل نمیشد دقیقا مانند معمای مصرف مجدد مواد که در مسیر بهبودی حل شد ومن به مصرف مواد برنگشتم.کسی برایم توضیح نداده بود که اصلا یک رابطه سالم چی هست وچطوری باید بوجود بیاد. من یادمه همیشه با افراد بزرگتر از خودم رفاقت میکردم ومیخواستم مثل انها رفتار کنم .چه بسا از روی نا اگاهی دست به کارهایی میزدم که باعث گرفتاریم میشد واز دیگران رنجش میگرفتم.این مسئله ادامه داشت تا اینکه اجبار به مصرف مرا وارد رابطه های جدید با ادمهای جدید کرد رابطه ها تماما در مسیر تهیه ومصرف مواد مخدر .رابطه هایی هولناک همرا با زیر بنا و سوئ استفاده. از همه بدتر اینکه همه فکر میکردیم از دیگران زرنگتر هستیم .یک چرخه معیوب پراز توقع بیجا همراه با زیاده خواهی ورنجش .چه دنیای پر از درگیری واضطرابی حتی یاداوریش دردناک است.درمسیر بهبودی این معما نیز حل شد .متوجه شدم که با حل شدن این معما من میتوانم به نسل بعدیم کمک کنم که یک تعریف درستی از رابطه سالم را پیدا کنند تا احیانا انها نیز در چرخه معیوبی که من در ان افتاده بودم .قرار نگیرند.درمسیر بهبودی متوجه شدم که برای ایجاد یک رابطه سالم چه مراحلی باید طی بشود تا ان رابطه بصورت سالم ایجاد واز همه مهمتر حفظ شود کاری که من بلد نبودم .امروز چون من اجبار به مصرف مواد ندارم حق انتخاب پیدا کرده ام که چطور زندگی کنم .چه خواسته هایی داشته باشم .از چه خواسته هایی چشم پوشی کنم تا احیانا حق انتخاب را از خودم سلب نکنم.امروز من قبل از ایجاد هر رابطه ای در موردش خوب فکر میکنم . خواسته های خودم وطرف مقابل را مورد بررسی قرار میدهم بعد اگر امکان خسارت خوردن برای طرفین وجود نداشت ان رابطه را ایجاد میکنم . دست اورد این کار برای من کمتر صدمه خوردن و صدمه زدن شده است جالبتر اینکه دیگر لازم نیست مدام با خودم ودیگران جنگ بکنم.این مسئله باعث شده در رابطه هایم بطور چشم گیری تحول بسوی مثبت بروم.شاید موفقیت در امور شغلی وزندگی از همین موضوع بهره گرفته باشد. تعریف یک رابطه سالم برای من امروز رابطه ای است که در ان ترحم-تحکم وتصرف نباشد.امروز درمسیر بهبودی یاد گرفته ام هرکجا در رابطه ای به مشکل برخوردم بجای رنجش از دیگران دنبال پیدا کردن نقش خودم باشد تامتوجه بشوم چه کاری را طبق اصول انجام نداده ام که به مشکل برخورده ام این کار باعث میشود از اشتباهم درس وتجربه کسب کنم وانرا تکرار نکنم
حتی روز " مرگم " هم تفاهم نخواهیم داشت
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه