2014-12-26، 12:06
نه در واقع چنان افکار آشفته ای داشتم که از دعا فقط خداوندا و خدا خدا را بر زبان می آوردم و پس از آن دیگه افکارم دست خودم نبود و ده ها فکر عجیب و غریب و افکار منفی و درگیری و خودمشغولی مغزفعالم دقیقاً همان موقع که نیاز به تمرکز فکری داشتم، انگار مغزم با من لجاجت میکرد و فکرم یا در گذشته بود و یا در آینده و چنان من را مشغول خودش میکرد که دیگر حاضر نمیشدم دعا کنم و یا اگر چیزی را فراموش میکردم فوراً دعایم را شروع میکردم و آنچه که فراموش کرده بودم را به خاطرم میآمد. اگر هم ارتباطی با خداوند میگذاشتم در اصل لیست بلند بالایی از خواهشها و نیازها و نفرین ها و خواسته هایی بود که خودم هم نمیدانستم برای چی دعا میکنم و اصلاً خواسته ام چیست و مسلماً چیزهایی از خداوند میخواستم که به نفعم نبود و اگر آنچه که خواسته بودم اجابت میشد، مسلماً به نفع ام نبود و من در دعایم چیزهایی راذ خواستم که امکان کسب آن برایم نبود...