2017-09-28، 06:47
ابتدا باید بدانیم بحران چیست؟
بحران یعنی حادثه رویداد یا فشارزایی و تنش زایی روحی روانی اجتماعی که باعث میشود تا افکار باورها و اندیشه های انسانی ما شکسته شوند چه خواسته یا ناخواسته باعث خسارت جانی مالی اقتصادی و روحی جسمی میشوند.
1) بحران همیشه ممکنه رخ دهد
2) بصورت تدریجی و یا یکباره رخ میدهد و اثار مخرب ان یک عجز ادامه دار میشود
3) ما در ان بحران برای رویارویی با ان همیشه تصمیماتی ناقص و تحت تاثیر اتفاث پیش امده قرار میگیرد ،
پس ما واقعا نیازمند هستیم تا بما کمک شود
نتیجه = برای بیرون رفتن از بحران باید تغییر کرد
درک عجز = سلولی تغییر کردن
-------------------------------------------------------------------------------
ما بواسطه تمایل و پاکی و فضایل اخلاقی و ارزش های انسانی همیشه مثبت گرا هستیم ، روشن بینی و صداقت باعث شد بفهمیم چقدر دربرابر ان عاجز و ناتوانیم
از نظر روحی : افسرده و ملول و دلمرده بودم احساسات پوچی و تاریک
جسمی : بخاطر مصرف معده درد ، شش داغون و لاغر بودم
مالی : بدهکار بودم ، از دست دادم عمرمو ، دارایی هامو
ورشکست شدم و بیکار
اجتماعی : من منزوی بودم و نمیتوانستم با کسی دوست بشم ، اعتماد بنفس داغون یک افسرده داغوون بودم
این بحران های بوجود امده انگیزه بیرونی و عجزهایی بودند که انگیزه درونی من و فعال کردند تا بانجمن بیام و بهبودی و دنبال کنم ، در گذشته حق انتخاب و اختیار نداشتم امروز من میدانم ک در هر بحرانی باتکا ب خداوند و کمک اصول میتوانم راه رویارویی با مشکلاتمو پیدا کنم
مهدی معتاد
بحران یعنی حادثه رویداد یا فشارزایی و تنش زایی روحی روانی اجتماعی که باعث میشود تا افکار باورها و اندیشه های انسانی ما شکسته شوند چه خواسته یا ناخواسته باعث خسارت جانی مالی اقتصادی و روحی جسمی میشوند.
1) بحران همیشه ممکنه رخ دهد
2) بصورت تدریجی و یا یکباره رخ میدهد و اثار مخرب ان یک عجز ادامه دار میشود
3) ما در ان بحران برای رویارویی با ان همیشه تصمیماتی ناقص و تحت تاثیر اتفاث پیش امده قرار میگیرد ،
پس ما واقعا نیازمند هستیم تا بما کمک شود
نتیجه = برای بیرون رفتن از بحران باید تغییر کرد
درک عجز = سلولی تغییر کردن
-------------------------------------------------------------------------------
ما بواسطه تمایل و پاکی و فضایل اخلاقی و ارزش های انسانی همیشه مثبت گرا هستیم ، روشن بینی و صداقت باعث شد بفهمیم چقدر دربرابر ان عاجز و ناتوانیم
از نظر روحی : افسرده و ملول و دلمرده بودم احساسات پوچی و تاریک
جسمی : بخاطر مصرف معده درد ، شش داغون و لاغر بودم
مالی : بدهکار بودم ، از دست دادم عمرمو ، دارایی هامو
ورشکست شدم و بیکار
اجتماعی : من منزوی بودم و نمیتوانستم با کسی دوست بشم ، اعتماد بنفس داغون یک افسرده داغوون بودم
این بحران های بوجود امده انگیزه بیرونی و عجزهایی بودند که انگیزه درونی من و فعال کردند تا بانجمن بیام و بهبودی و دنبال کنم ، در گذشته حق انتخاب و اختیار نداشتم امروز من میدانم ک در هر بحرانی باتکا ب خداوند و کمک اصول میتوانم راه رویارویی با مشکلاتمو پیدا کنم
مهدی معتاد