2014-01-13، 10:41
امروز ترس از تنهايي آزارم نميدهد، چون در واقع تنها نيستم. با روشن بيني، احساس میکنم نيرويي مرا همراهي ميكند. قدرت درك و احساس اين نيرو به مرور و آرامي در من شكل گرفت. درك اين كه خداوند در همه حال و همهجا با من است، احساسي است اكتسابي كه در ابتدا با دیدن آرامش و شادي دوستان شكلپذير شده است. امروز حق انتخاب خود را به باور وجود ايمان و عشق تبديل ميكنم. امروز ميخواهم دلم را از رنجشها، كينهها و حسادتها، ترسها و نواقص شخصيتي، كه زماني مرا در تنهايي و انزوای بیماریم به ورطهي ورشكستگي اقتصادي و عاطفي رسانده بود، خالي كنم. امروز ميخواهم با عشق دادن به خود و همنوعانم، با دوست داشتن خود و ديگران و خدمتگزاري در گروه و پیام دادم به همدردانم به باور ايمان و اعتماد به نیروی برترم برسم. امروز از اينكه حق انتخاب دارم از خداوند که مرا احیاء کرد سپاسگزارم. آيا ميتوانم با تقویت باورهای تازه شکل گرفتهام به ايمان برسم و به تمام مشکلات بگويم كه «ديگر ترسي از شما ندارم»؟ آيا به خداوند اعتماد پيدا كردهام، تا تحت هر شرايطي همه چيز را بپذيرم و بر ترسهايم با شهامت پيروز شوم!
فرصت هست، سخت نگير!
فرصت هست، سخت نگير!
حتی روز " مرگم " هم تفاهم نخواهیم داشت
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه