2014-02-04، 10:50
14 شهريور وقتي دستم را به طرف كسي دراز ميكنم كه از او كمك بخواهم، چه انتظاري از او دارم؟ آيا آن شخص مشاور حقوقي و خانوادگي است؟ آيا ميخواهد مشكلاتم را حل كند. آيا بايد ساعتها به درد دل و اعترافات و افکار آشفتهی من گوش دهد؟ امروز با شركت در جلسات به تجربیات و داستانهاي ساير دوستان گوش ميدهم و بدون قضاوت کردن راجع به آنها از نكات مثبت آنها بهرهمند ميشوم. ميدانم كه با گوش دادن به آنها چشم انداز بهتري از زندگی و وضعيت كنوني پيدا خواهم كرد. امروز ميخواهم با مشاركت در برنامه از مشكلي كه به فكرم رسيده رها شوم و آبروی بیماریم را ببرم. با مشاركت كردن متوجه ميشوم كه مشكلات من آنقدرها هم بزرگ نيستند. من در اصل نیاز به یک نفر دارم که به او اعتماد کنم. نياز من به راهنما در حلاجي و حل مسائل است، كه گاهي تجربيات او مرا در حل مسائل و رفع مشكلاتی راهنمايي ميكند. خداوند اغلب از طريق همدردانم با من حرف ميزند. وقتي من با يكي از اعضاء و يا چند نفر از آنها تماس ميگيرم و به حرف آنها گوش ميدهم، در واقع خود را در معرض حمايت خداوند و پیام او قرار ميدهم. راهنما همدرد من است، قديس نيست!
مشگل اینه که به بعضیا بیشتر از حدشون بها دادم