2014-02-05، 10:31
4 مرداد امروز با ابزارهای برنامه ميدانم كه در ارتباط گذاشتن درست و منطقي با ديگران دچار مشكل بودهام و در ارتباط با آنها به شكلي بيمارگونه و خودخواهانه رفتار ميكردم. يا به طريقي آنها را مورد سوءاستفاده قرار داده يا به آنها بيش از اندازه لطف و مهرباني ميكردم. به هر حال احساس تملك و كنترل و تغيير دادن آنها به اجبار و يا داشتن انتظار و توقعات باعث شده بود، كه هميشه در حال جنگ و دفاع يا حالت عصباني قرار داشته باشم. آيا امروز هم ميخواهم ديگران را گرفتار مسائل خودخواهانه و احساسات بیمارگونه و عاطفي خودم كنم؟ آيا به ديگران فرصت كافي براي اين كه طبق خواستهی خود زندگي كنند را ميدهم؟ آيا وابستگي به خداوند و عشق به همنوع و احساس قشنگ تعلق خاطر به اجتماع و بشريت مرا در مسير رابطهی درست و انسانی با آنها تقويت ميكند؟ روابط تازهام كه از روي باور به خداوند و بر مبناي رها كردن ديگران با عشق، استوار شده است. این نوع نگرش و برداشت به من فرصت ميدهد، كه با تفکر و آرامش درونی در پي نزديكي به خدا و لذت بردن از زندگيم و امنیت در کنار دیگران باشم و هيچ لحظهاي را بيهوده از دست ندهم. به خود و ديگران احترام بگذار!
تمام ارسالهایم تجربه گذشته ام است و دیدم نسبت به بهبودی تغییر کرده است و اینها نیست