انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: مشعاره گر
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17
تا توانی به جهان خدمت محرومان كن
به دمی یا قدمی یا قلمی یا درمی
یوسف عزیزم رفت ای برادران رحمی
کز غمش عجب بینم حال پیر کنعانی
یا بزن سیلی به رویم یا نوازش کن سرم
در دو حالت چون رسم بردست تو می بوسمش
شراب بی غش و ساقی خوش دودام رهند
که زیر کان جهان از کمند شان نرهند
در انتظار رویت ما و امیدواری
در عشوه وصالت ما و خیال و خوابی
یاد باد آنکو به قصد خون ما
عهد را بشکست و پیمان نیز هم
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شهد شکر هیچ مگو
 
وقت است کز فراق تو وز سوز اندرون 
آتش افکنم به همه رخت و بخت خویش
شمع بزم محفل شاهان شدن ذوقی ندارد
ای خوش آن شمعی که روشن می کند ویرانه ای را



 
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال...... مرغ زیرک چون به دام افتاد تحمل می بایدش
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17