انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: مشعاره گر
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17
شنیده ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت           فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت 
تا بال و پر عمر به رنگ هوس است ...
از اوج سرازير شدنن يك نفس است ...

آن لحظه كه بال زندگي مي شكند ...
در چشم پرنده آسمان هم نفس است ... "ت"
تا مقصد عشاق رهی دور و دراز است......... یک منزل از آن بادیه‌ی عشق مجاز است
 در عشق اگر بادیه‌ای چند کنی طی....... بینی که در این ره چه نشیب و چه فراز است.

....گ
گر بهشتی است رخ تست نگارا که در آن
می توان کرد به هر لحظه تماشای دگر
 از تو زیبا صنم اینقدر جفا زیبا نیست
گیرم این دل نتوان داد به ‌زیبای دگر  
می‌ فروشان همه دانند "عمادا" که بود
عاشقان را حرم و دیر و کلیسای دگر  .
الف
آسمان نگاه خسته ي من خانه ي ابرهاي باران زاست ...
نيستي و نبودنت  تنها غصه ي  آفتابگردانهاست ...  ت
تا قبله ی ابروی تو ای یار کج است
محراب دل و قبلهٔ احرار کج است
ما جانب قبلهٔ دگر رو نکنیم
آن قبله مراست گر چه بسیار کج است

تو با چندان عنایت‌ها که داری
ضعیفان را کجا ضایع گذاری
 بدین امیدهای شاخ در شاخ
کرم‌های تو ما را کرد گستاخ  
و گرنه ما کدامین خاک باشیم
که از دیوار تو رنگی تراشیم 
 
 تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غمِ بسیار افتاد
بسیار فتاده بود اندر رهِ عشق
اما نه چنین زار که این بار افتاد

 
دردایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی
تا قبله ی ابروی تو ای یار کج است
محراب دل و قبلهٔ احرار کج است
ما جانب قبلهٔ دگر رو نکنیم
آن قبله مراست گر چه بسیار کج است
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17