2013-11-23، 07:55
نه صرفاً انگیزهای برای رشد9 مهر
«متوجه میشویم که درد میتواند عامل محرکی در بهبودی باشد.»
کتاب پایه
v
هر گاه که در رنج به سر میبریم، تصور میکنیم، «درد—چه کسی به آن نیاز دارد!». دلیلی خوبی برای درد نمیبینیم. رنج کشیدن کار بیهودهای به نظر میرسد. اگر در حالی که در رنج به سر میبریم، فردی از رشد روحانی صحبت کند، به احتمال زیاد خشم خود را با حالت تنفر نشان میدهیم و در حالی که فکر میکنیم تا به حال با فردی بیاحساستر از او برخورد نکردهایم، دور میشویم.
اما چه میشد اگر انسانها احساس درد جسمی یا عاطفی نداشتند؟ دنیا ایدهآل به نظر میرسید؟ نه واقعاً. اگر قادر به احساس درد جسمی نبودیم، نمیدانستیم چه وقت با برهم زدن چشم مانع از ورود ذرات خارجی به چشم خود شویم؛ نمیدانستیم چه وقت از کار و فعالیت دست بکشیم؛ حتی نمیدانستیم چه وقت در هنگام خواب بدن خود را جابجا کنیم. صرفاً به خاطر کمبود یک سیستم هشدار طبیعی به خود آسیب میرساندیم.
همین مسئله درباره درد عاطفی نیز صادق است. اگر در رنج به سر نمیبردیم، از کجا میفهمیدیم که غیر قابل کنترل شده بودیم؟ درست مانند درد جسمی، درد عاطفی نیز ما را مطلع میکند که چه وقت از انجام کارهای آسیبزننده دست بکشیم.
اما درد تنها عامل محرک نیست. وقتی شادمان هستیم، درد عاطفی زمینهای را برای مقایسه فراهم میکند. بدون چشیدن طعم درد، نمیتوانیم به ارزش خوشی پی ببریم.
v
فقط برای امروز: درد را به عنوان بخش لازم زندگی میپذیرم. میدانم به هر اندازه که قادر به احساس درد هستم، میتوانم شادمانی را نیز احساس کنم.
«متوجه میشویم که درد میتواند عامل محرکی در بهبودی باشد.»
کتاب پایه
v
هر گاه که در رنج به سر میبریم، تصور میکنیم، «درد—چه کسی به آن نیاز دارد!». دلیلی خوبی برای درد نمیبینیم. رنج کشیدن کار بیهودهای به نظر میرسد. اگر در حالی که در رنج به سر میبریم، فردی از رشد روحانی صحبت کند، به احتمال زیاد خشم خود را با حالت تنفر نشان میدهیم و در حالی که فکر میکنیم تا به حال با فردی بیاحساستر از او برخورد نکردهایم، دور میشویم.
اما چه میشد اگر انسانها احساس درد جسمی یا عاطفی نداشتند؟ دنیا ایدهآل به نظر میرسید؟ نه واقعاً. اگر قادر به احساس درد جسمی نبودیم، نمیدانستیم چه وقت با برهم زدن چشم مانع از ورود ذرات خارجی به چشم خود شویم؛ نمیدانستیم چه وقت از کار و فعالیت دست بکشیم؛ حتی نمیدانستیم چه وقت در هنگام خواب بدن خود را جابجا کنیم. صرفاً به خاطر کمبود یک سیستم هشدار طبیعی به خود آسیب میرساندیم.
همین مسئله درباره درد عاطفی نیز صادق است. اگر در رنج به سر نمیبردیم، از کجا میفهمیدیم که غیر قابل کنترل شده بودیم؟ درست مانند درد جسمی، درد عاطفی نیز ما را مطلع میکند که چه وقت از انجام کارهای آسیبزننده دست بکشیم.
اما درد تنها عامل محرک نیست. وقتی شادمان هستیم، درد عاطفی زمینهای را برای مقایسه فراهم میکند. بدون چشیدن طعم درد، نمیتوانیم به ارزش خوشی پی ببریم.
v
فقط برای امروز: درد را به عنوان بخش لازم زندگی میپذیرم. میدانم به هر اندازه که قادر به احساس درد هستم، میتوانم شادمانی را نیز احساس کنم.