2014-01-26، 01:09
فکر میکنم که چه چيزهایي باعث رُشد و تغييرات در من شده است؟ واقعيت اين بود كه كسي نتوانست با عربده كشيدن و يا كتك زدن، التماس كردن، گريه كردن، تهديد كردن، زنداني كردن، زنجير كردن، رشوه دادن و دروغگويي و يا نصيحت كردن مرا در جهت اجرای اصول خودیاری رهايي از عادتهای ناسالم و وابستگي به مواد مخدر مثل ترياك يا هرویين و يا الكل و يا قرصها محرک و شیشه و نيكوتين و یا هموابستگیهای عاطفی من را تغيير دهد! به راستی هيچكس مسؤل بيماري من نبود و نيست. بیماري وابستگي مثل ساير بيماريها علايم مخصوص به خودش را دارد، با اين تفاوت كه بيماري وابستگي قابل درمان و چارهی قطعي نيست. فقط در شرايطي در همان موقع که به برنامهی قدمها وارد میشویم در جاي خودش متوقف ميشود. امروز پس از سالها مبارزه بدون حاصل و نتیجه خسته و فرسوده به كساني پناه آوردهام، كه تجربهی زندگي بدون مصرف چيزي و هموابستگیهای عاطفی را دارند و حاضر هستند، آن را بدون توقع در اختيارم قرار دهند. به من گفتند آيا تمايل داري از تجربيات گروهي ما سود ببري؟ فقط با ناباوری گفتم: بلي تمايل قويتر از اردهی شخصي است!
حتی روز " مرگم " هم تفاهم نخواهیم داشت
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه