2013-11-23، 07:44
22 مهر پایان تنهایی
«با وجود عشقی که در معتادان گمنام به من ابراز میشود، بهانهای برای احساس تنهایی ندارم.»
کتاب پایه
v
بیماری اعتیاد موجب احساس تنهایی میشود. شاید افراد دور ما را بگیرند، اما دیر یا زود اعتیاد فاصلهای را بین ما و حتی نزدیکترین دوستان ما به وجود میآورد. بسیاری از ما به خاطر احساس تنهایی نومیدکننده به معتادان گمنام جذب میشویم.
اگرچه شاید با احتیاط و تردید به اتاقهای معتادان گمنام نزدیک شویم، اما با یک درآغوشگیری، لبخند و «باز هم به جلسات برگرد» صمیمی از ما استقبال میشود. شاید اولین جایی باشد که در آن پس مدتی طول و دراز احساس میکنیم که از ما استقبال شده است. سایر اعضاء را میبینیم که صحبت میکنند، میخندند و برای صحبت بیشتر ضمن صرف چای یا قهوه دسته دسته جلسه را ترک میکنند. از اینکه آیا ما هم میتوانیم به جزیی از این گروه صمیمی تبدیل شویم، در شگفت هستیم.
الگوی انزوای ما میتواند پیوستن به این گروه را برای ما دشوار سازد. اما در طول زمان به تدریج خود را "جزیی" از این گروه میدانیم، نه "جدا از آن." به زودی وقتی وارد اتاقها میشویم، احساس راحتی میکنیم. کم کم دوستانی پیدا میکنیم و زندگی ما شروع به تغییر میکند.
NA به ما میآموزد که چگونه بر انزوای خود غلبه کنیم. از طریق اولین روابط دوستی خود در جلسه همیشگی، کم کم متوجه میشویم که پیدا کردن دوست مشکل نیست. وقتی درباره خود با دیگران صحبت میکنیم، احساس تعلق پیدا میکنیم.
v
فقط برای امروز: به خاطر روابط دوستانهای که نیروی برتر در NA در اختیار من گذشته، سپاسگزارم. به این خاطر، دیگر احساس تنهایی نمیکنم.
«با وجود عشقی که در معتادان گمنام به من ابراز میشود، بهانهای برای احساس تنهایی ندارم.»
کتاب پایه
v
بیماری اعتیاد موجب احساس تنهایی میشود. شاید افراد دور ما را بگیرند، اما دیر یا زود اعتیاد فاصلهای را بین ما و حتی نزدیکترین دوستان ما به وجود میآورد. بسیاری از ما به خاطر احساس تنهایی نومیدکننده به معتادان گمنام جذب میشویم.
اگرچه شاید با احتیاط و تردید به اتاقهای معتادان گمنام نزدیک شویم، اما با یک درآغوشگیری، لبخند و «باز هم به جلسات برگرد» صمیمی از ما استقبال میشود. شاید اولین جایی باشد که در آن پس مدتی طول و دراز احساس میکنیم که از ما استقبال شده است. سایر اعضاء را میبینیم که صحبت میکنند، میخندند و برای صحبت بیشتر ضمن صرف چای یا قهوه دسته دسته جلسه را ترک میکنند. از اینکه آیا ما هم میتوانیم به جزیی از این گروه صمیمی تبدیل شویم، در شگفت هستیم.
الگوی انزوای ما میتواند پیوستن به این گروه را برای ما دشوار سازد. اما در طول زمان به تدریج خود را "جزیی" از این گروه میدانیم، نه "جدا از آن." به زودی وقتی وارد اتاقها میشویم، احساس راحتی میکنیم. کم کم دوستانی پیدا میکنیم و زندگی ما شروع به تغییر میکند.
NA به ما میآموزد که چگونه بر انزوای خود غلبه کنیم. از طریق اولین روابط دوستی خود در جلسه همیشگی، کم کم متوجه میشویم که پیدا کردن دوست مشکل نیست. وقتی درباره خود با دیگران صحبت میکنیم، احساس تعلق پیدا میکنیم.
v
فقط برای امروز: به خاطر روابط دوستانهای که نیروی برتر در NA در اختیار من گذشته، سپاسگزارم. به این خاطر، دیگر احساس تنهایی نمیکنم.